11

دانستن توانستن است!

  • کد خبر : 3439
  • ۲۴ مهر ۱۳۹۹ - ۱۲:۳۰
دانستن توانستن است!
چرا علی رغم تلاش زیادی که برای آموختن می کنید، بازهم نفع زیادی از آن عایدتان نمی شود؟ پاسخ کوتاه است: چون از استراتژی های لازم برای به کارگیری آن دانسته ها بی بهره اید.
  • دانستن توانستن است! |  شاید این جمله تا حدودی برای تان عجیب باشد چرا که تا امروز ما شنیده ایم که خواستن توانستن است اما این جمله به چه معناست؟ چه ارتباطی بین دانش و توانایی وجود دارد؟ از شما دعوت می کنند که تنها با اختصاص چند دقیقه از زمان تان اطلاعات جالبی را به گنجینه خود اضافه کنید.

     

     

    در ابتدا بهتر از این مسئله را به خاطر بسپارید که امروزه تکنولوژی تا حدی پیشرفت کرده است که دانش را به راحتی در اختیار مردم می گذارد اما مردم در نتیجه گیری و به کارگیری این اطلاعات در زندگی روزانه شرکت هنوز دچار مشکل هستند.در واقع فقدان بزرگ در زندگی مردم این است که آنچه از کتاب ها دیدی ها و شرکت در سمینارها می آموزند برایشان لذت بخش است اما تعداد زیادی از آنها آنچه را که آموخته اند به کار نمی گیرد و شکاف میان آنچه آموخته و آنچه انجام می دهند بسیار زیاد می باشد.

    دانستن توانستن است!

    بنابر مشاهدات صورت گرفته آنچه که باعث می‌شود مردم  آموخته های شان را به کار نگیرند، به سه دلیل رخ می دهد که در ادامه به آن ها اشاره می کنیم:

    • انباشتگی اطلاعات

    اولین دلیل انباشتگی اطلاعات می باشد. در واقع مردم از دریافت اطلاعات بسیار زیاد آسیب می بینند. این قضیه به عنوان تله ای محسوب می‌شود که به راحتی هر کس می‌تواند در آن بیفتد. خواندن یک کتاب گوش دادن به یک سی دی و یا شرکت در یک سمینار بسیار آسان است، دانش به راحتی به دست می آید اما تغییری در رفتار افراد به وجود نمی آورد. در واقع بنابر مشاهدات صورت گرفته برای عموم یافتن یک چیز جدید می تواند بسیار جالب تر از تلاش برای به کارگیری آن باشد و شاید به همین دلیل است که به وفور شاهد عالمان بی عمل هستیم! در واقع به دست آوردن دانش خیلی مطبوع تر از به کار بستن آن می باشد.

    • پالایش منفی

    دلیل دیگری که می تواند شما را متعجب کند پالایش منفی می باشد. در واقع بشریت یک سیستم پردازش معلول دارد، هنگامی که نکته مثبتی را فرا می گیرد حتی اگر در مورد خودشان باشد آن را کنار گذاشته و یا شدت به کار گیری آن را تا حد زیادی کاهش می دهند. این نگرش منفی به تدریج آن ها را عقب نگه می دارد و بدون حضور نگرش مثبت نسبت به یادگیری هرگز نمی توان شکاف میان دانش و به کارگیری آن را پر کرد. به بیانی ساده تر می توان گفت که به دست آوردن دانش آسان است اما تفکر منفی ما همواره دست به کار شده و انگیزه ما را تحلیل میبرد تا نتوانیم از دانش خود استفاده کنیم.

    • کمبود پیگیری

    و اما سومین دلیل در کمبود پیگیری نهفته است. برای مثال همه ما می دانیم که سیگار کشیدن برای سلامتی مضر می باشد با این وجود سیگاری ها با علم به این مسئله باز هم قدمی در راستای ترک سیگار برنمی دارند. دلیل این قضیه را می توان در سختی کار دانست. در واقع هنگامی که یک عمل به عنوان یک عادت در زندگی ما ریشه می کند، تغییر آن نیازمند پوشش واقعی و تمرکز بالا است و اصولا مردم نیاموخته اند که چگونه نیات خوب خود را پیگیری کرده تا به وسیله آن بتواند عادات بد خود را شکسته و تغییر رفتار دهند.

    بنا بر دلایلی که به آنها اشاره شد پر کردن شکاف موجود بین دانش و عمل کار سختی نیست اما کلید حل این مسئله تنها تکرار است. در واقع تکرار می تواند به عنوان راهی برای غلبه بر علل هایی باشد که تا به اینجا از آنها یاد کردیم. در واقع کارهایی همچون تغییر یک باور و یا ترک یک عادت مضر کاری مشکل می باشد و طبیعی که چنین عملی تنها برای مثال با مطالعه ی کتاب امکان پذیر نمی باشد یک پیام مهم همیشه نیازمند است که با تکرار مداوم نتیجه مورد نظر خود را به جای بگذارد.

    حال بیایید به این مسئله بپردازیم که چه ارتباطی بین تکرار و انباشتگی اطلاعات وجود دارد؟ ممکن است اینجا برای تان مسئله پیش بیاید که آیا خواندن کتاب های پشت سرهم و یا شرکت کردن در سمینارهای آموزشی یکی بعد از دیگری برای افراد می تواند مضر باشد؟ً! خیر، اینگونه نیست. در واقع مشکل از جایی شروع می شود که بدون کامل کردن اطلاعات و به عمل رساندن آنها خودمان را بی وقفه در معرض دانش جدید قرار دهیم. اگر این کار را انجام دهیم دچار پریشانی مغز میگردیم و این علت کم شدن خیلی از افراد در دریای اطلاعات است.

    دانستن توانستن است!

    بنابراین آنچه از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می باشد اهمیت توجه و تمرکز کردن می باشد در واقع ما باید تصمیم بگیریم آنچه را که لازم است یاد بگیریم تا در انجام بهتر و پر توان تر کارها به ما کمک کند و همان طور که گفتیم از اهمیت تکرار نیز نباید غافل شد. ساختار ذهنی ما با تکرار خیلی بیشتر تاثیر می پذیرد، خواندن کتاب های متعدد تنها برای یکبار و یا عادت حضور در سمینارهای متفاوت و قرار گرفتن در مقابل اطلاعات جدید، تنها عادت فراموشکاری را در ما پرورش می دهد با این کار به خودمان یاد می دهیم که بدانیم ولی عمل نکنیم و این دقیقاً برعکس آن چیزی است که باید انجام دهیم.

    در واقع ذهن همه انسان ها به گونه ای طراحی شده است که به طور مداوم از دو کار یک کار را انجام می دهد یا مطالب جدید را می آموزد و یا فراموش می کند اگر از چیزی غافل شوید به زودی آن را فراموش می کنید اما زمانی که روی مطلبی با تکرار متمرکز می شوید آن را به خاطر می سپارید. تنها یک راه برای غلبه بر فراموشی وجود دارد این است که بارها و بارها به تکرار عملی بپردازید که قصد یادگیری آن را دارید. برای مثال شما می توانید چندین بار کتاب مورد نظر خود را مطالعه کنید، زیر جملات آن خط بکشید و آنها را مشخص کرده و از جمله ها و ایده های کلیدی آن یادداشت برداری کنید، سپس به مرور مطالبی بپردازید که آن ها را آموخته اید. بنابراین بهتر است که از این مسئله غافل نشوید که همواره اطلاعات کم  را در مدت زیاد یاد بگیرید و همانطور که گفتیم از اصل تکرار نیز غافل نشوید.

    در واقع باید به خاطر بسپارید که ما تنها بخش کوچکی از آن چه که یک بار می خوانیم را به خاطر می سپاریم و در ذهن مان نگه میداریم، بنابراین باید کم کم آموخته و بیشتر تکرار کنیم. برای تسلط پیدا کردن بر هر دانشی باید روی مفاهیم کلیدی آن تمرکز کرده و آنها را بارها و بارها تکرار کنیم، خود را در آن مفاهیم عمیق غرق کرده و آن ها را بسط دهیم. کلید این کار تکرار است. هنگامی که افراد بتوانند در شغل و حرفه شان مسلط شوند بهتر می توانند از خود خلاقیت نشان داده و کارهای بزرگ انجام دهند.

    و اما همانطور که قبلا نیز اشاره کردیم همه افراد دارای تفکر منفی هستند اما خوشبختانه می توان بین تفکر منفی و یا مثبت یکی را انتخاب کرد. اما چه چیزی باعث می شود که بیشتر مردم تفکر منفی را نسبت به تفکر مثبت انتخاب کنند؟ شاید کمی عجیب باشد اما این مسئله به تولد و کودکی ما برمیگردد، پدر و مادر ها و سرپرستان مان اصولا عشق بدون قید و شرط را به ما نیاموخته اند بنابراین ما دائماً سعی می کنیم کارهایی را انجام دهیم که تایید و محبت دیگران را به دست آوریم و نمی توانیم بپذیریم برای آن چه هستیم دوست داشته شویم.

    به دلیل اینکه هیچ کدام از ما در دوران کودکی و جوانی عشق بدون قید و شرط را دریافت نمی کنیم نسبت به خود و دیگران دچار تردید می شویم و تردید باعث می شود نسبت به تمام اطلاعاتی که از کتاب، تلویزیون، سمینار و غیره به دست می آوریم پالایشی منفی داشته باشیم و این ذهن دو دل، منتقد و ترسو است که باعث ایجاد تفکر منفی می شود. تفکر منفی باعث می شود تا از آنچه می بینیم و می شنویم تنها بخش کوچکی را استفاده کنیم و تنها درصد کمی از آنچه را که می توانیم به دست آوریم.

    بنابراین بهتر است به خاطر بسپارید این شما هستید که باید بین تشویق و یا سرزنش ها یکی را انتخاب کنید. هنگامی که در معرض اطلاعات جدید قرار می گیرد و یا در سمینارها شرکت می کنید راه حل این است که آنچه می آموزید را با ذهنی باز، مثبت و آماده گوش دهید، بدون هیچ داوری و قضاوت و با انگیزه و هیجان به دست آوردن اطلاعات جدید به مطالب گوش کنید، با توقع مثبت گوش کنید و هنگام گوش کردن یادداشت برداری کنید و با علاقه به مطالبی که گفته می شود و ممکن است تخیلات شما را به کار اندازد گوش کنید، با این نگرش که چگونه می توانم از این مطالب استفاده کنم گوش کنید. این ذهنیت میتواند تجربه ای تحسین برانگیز را برای شما به ارمغان بیاورد و زندگی شما را به سوی آنچه در جستجویش بودید سوق دهد.

    دانستن توانستن است!

    در نهایت هنگامی که به ذهنیت مثبت رسیدید به این نتیجه می رسید که کلیه امور در دنیا دست به دست هم داده تا همه چیزهای خوب برای شما به وقوع بپیوندند و این نتیجه نهایی تفکر مثبت است اما رسیدن به این مرحله سخت است و گاهی اوقات افراد در میان راه به کمک نیاز دارند. چنانچه مطالب گفته شده برای شما مطلوب بود، از سایر مقالات ما در سایت این هفته دیدن کنید.

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای
    لینک کوتاه : https://inhaftemag.com/?p=3439

    نوشته های مشابه

    ثبت دیدگاه

    مجموع دیدگاهها : 1در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
    قوانین ارسال دیدگاه
    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.