از میان آدم هایی که از آن گذشته دور و آن کوچه پر از عطر، هنوز نوستالژی های زیادی دارند و درذهن کسبه قدیم محل به خاطر مانده است. با کمی گشتن در این محله نزدیک به کوچه قصر که مغازه های قدیمی هنوز نفس می کشند، کوچه ای است که منتهی می شود به خانه های کاه گلی و فرسوده و معابر، خاکی و باریک در بافتی تمام فرسوده . نگاره های تاریخی گمشده ای چون نگینی در این میان می درخشد. با آنکه مدارک تاریخی زیاد نیست و جز در کتاب هایی که هزاران سال پیش تاکنون تاریخ را در دل خود به یدک کشیدهاند می توانی از آن نشان بگیری ، اما هنوز هم قصر جمیلان سایهای از یک امپراتوری کهن را نشان می دهد.
باید دل به کوچه های کاه گلی بسپری و دوباره راه را از سر گیری، قصر جمیلان ،تصویری است خاکستری از روزگاری که امروزه دیگر نشانی از آن نیست، امروزه نه نشان از آن کوچه باغ هاست و نه نشانی از آدم هایش.
هنوز آفتاب به میانه آسمان نرسیده که سعی میکنی از میان کوچههای تو درتوی خیابان عبدالرزاق که می رسد به خیابان ابن سینا ،- یکی از محلههای اصفهان- راهی پیدا کنی و به محلی آشنا برسی قصری که کمتر کسی از وجود آن آگاه است و تنها آنرا به کارگاه چوب بری می شناسند.
اما کوچههای کاه گلی بی برگ و بار هنوز هم شکوه دوران ساسانی را دارد آن زمان که مردمان از راهی دور قصر جمیلان را به عنوان کاروانسرا برای اطراق خود انتخاب میکردند، یا آن زمان که شکرخاتون معشوقه خسرو پرویز، از بالای باروهایی که دیگر ردی از آنها نیست به باغهای اطرافش نظاره میکرد .
سکوت زنگدار کوچه، گه گاه با صدای قلمزنی همراه میشود، اما نوای اذان که بلند میشود کمی دلگرمت میکند چرا که صدای نزدیک و گرم موذنزاده زیاد دور به نظر نمیرسد. گپی با پیرمردهای به تاریخ پیوسته میزنی، آنها که شاید از این قصر که حالا به کارگاه نجاری و نساجی تبدیل شده و طبقات اولیه دیگر وجود ندارد، نوستالژی دارند. از پدران پدرانشان. پشت سرت بقایایی از تاریخ گمشده ایران است، تاریخ مردمی دور که قدمتشان سنخیتی با تمدن امروز ندارد.
اینجا قصری است گمشده در اوراق تاریخ که شاید کمتر کسی از آن خبر دارد. میراثی که زخمهای ناسور دلش به دلیل بی تفاوتی و مهجوریت در دل کوچه پس کوچه ها نیمه جانش کرده است. در طول تاریخ این سرزمین کهن، میراث تاریخی بارها تغییر شکل دادهاند، به دفعات پیشروی کرده یا پس نشستهاند و در هر عقب نشینی بخشی از آثار و میراث به یادگار گذاشته شده؛قصر جمیلان هم یکی از همین میراث است. میراثی که حالا در دل خانه های نوساخته باید پیدایش کنی. از در که به داخل وارد می شوی با کارگاه چوب بری اشتباهش میگیری با چشمهایی که به تو خیره شدهاند که اینجا را چه به توریست، حالا یا داخلی یا خارجی. جایی که برای امنیت ساخته شده بود و حالا چیزی از امنیت برایش باقی نمانده است. پیرمردی که قیافه اش در چین و چروک چهرهاش گم شده طبقات بالایی را نشان می دهد و می گوید: چیزی نمانده همه اش دارد فرو می ریزد یک باران دیگر کارش را تمام می کند . همین هم که مانده چیزی نمیگذرد که از بین می رود. بوى مانده کاغذ و کارتون و سوختن چیزی مى پیچد توی دماغت و هاى کوره و داغی کنارش را به هویى مى گیرد.
قصری که به گفته محمد حسین ریاحی، مسئول پژوهشی مرکز اصفهان شناسی، مربوط به بیش از هزار سال پیش است، این اصفهان شناس در گفت و گو با خبرنگار ما ادامه می دهد: «روایت این قصر را باید در کتاب مافرخی بیابید؛ در دوره ساسانیان خسرو پرویز فرزند وهرام چهارم، قصری باشکوه و زیبا برای همسرش شکر در حوالی قصر جمیلان کنونی ساخت و پس از آن فیروز پسر یزدگرد علاوه بر حفظ محله جویباره، مرکز شهری و نظامی جدیدی به نام جی در محله شهرستان کنونی ایجاد کرده بود که حد فاصل محله از باغ های مجاور بود که پس از تشکیل محله تبدیل به این راسته شد تا احتیاجات اهالی محل را تأمین کند».
ریاحی ادامه می دهد : «در زمان علاالدوله کاکویه یکی از حکمرانان پس از آل بویه برج و باروی شهر اصفهان گسترش یافت و محله سنبلان (جمیلان) در داخل حصار قرار گرفت، در آن زمان در محلات یاد شده بناهای متعددی ساخته شد که تعداد زیادی از آنها شامل قصرها و باغات متعدد بود و مهمترین آنها در محله ی درب کوشک و حوالی دارالبطیخ کنونی قرار داشتند».
عصر سلجوقی عصر گسترش محلات قدیمی و ایجاد محلات جدید بود آنها در امر ساخت و ساز آبادانی شهر تحولات عظیمی به وجود آوردند. چنان که کاخ ها، باغ ها، مساجد و مدارس متعددی شکل گرفت و در محله ی سنبلستان کنونی نیز قصری به نام جمیلان در میان باغی بزرگ نظیر باغاتی چون پلاسان، احمد سیاه، بکر و کاران ایجاد گردید. این قصر زیبا در میان اهالی محله به قصر چلمون نیز شهرت داشت که اکنون قسمت هایی از ساختمان سردر ورودی و دیوارهای آن در همین محله قابل مشاهده است.
تاریخچه جمیلان با پستی ها و بلندی های بسیاری گره خورده بنای این قصر در دوران صفویه تخریب شد و با تفکیک باغ به اجزایی کوچک تر، عمارات جدیدی در داخل محوطه آن احداث کردند. از جمله این بناها می توان به مدرسه علمیه ای که بقایای آن نیز هم اینک به صورت دکانهای تجاری قابل مشاهده است اشاره نمود. محله سنبلستان، جمیلان (دروازه نو) به گفته ژان شاردن سیاح فرانسوی جزئی از محله دردشت به شمار می آمده است.
به گفته ریاحی، محقق و پژوهشگر، امروزه با توسعه شهری این تقسیم بندی محله به هم ریخته است و مانند تمامی محله های شهر تمامی اقشار جامعه از متمول و فقیر و متوسط در این محله به زندگی میپردازند و چهره محله، بنابر در مرکزیت قرار گرفتن و نزدیک بودن به بازار بزرگ عتیق و در کل وجود راههای ارتباطی بسیار با تمام نقاط شهر جزء محله های متوسط به حساب می آید.
اما با این همه و با تمام این تغییرات غریبهای به نام جمیلان که آخرین نفسهایش را میکشد به سختی باقی مانده است و این حقیقت است که در گذر زمان زجر می کشد.
محو شدن، تنها چیزی است که برایش باقی میماند این در حالی است که تنها خرابه هایی که به مدد خرده فروش های چوب که گاهی دست بر دیوار کشیده اند و جای لک و پیس های گچ کاریشان پیداست، مانده و مثل یک وصله ناجور بر تن زخم خورده جمیلان خودنمایی می کند .حالا بوی چسب و دود کهنه سیگار فضای تاریک و متروک این قصر را حالا پر کرده است.
همه چیز در شتاب طی میشود. ترانههای تند غربی با ترانههای کوچه بازاری، در کنار معماری که به گفته ریاحی، می تواند به عنوان یک اثر بسیار قابل توجه برای نسل های بعدی باشد، اما فضایی مایوس کننده را مهیا کرده است.
با نگاه به کاشی هایی که از قرن هشتم و نهم هجری باقی مانده و معماری آجری پیرامون آن وقتی که این بنا دارالحکومه بوده است، بیش از پیش در مییابی که این قصر چقدر با رویاها و علاقههای ناکام خود در ارتباط است. حالا دیگر ساختمانهای قدیمی، یکی پس از دیگری، نه برای بازسازی بلکه برای تخریب انتخاب میشوند تا جای آن را زیاده خواهیهایمان پر کند .
حالا به خاطر بی توجهیها تغییرات ایجاد شده تنها تکثیری یاختهای نیست، بلکه رویشی است جدید که با سنگ و آهن رقم می خورد و بر جمیلان زخم می زند.
این خیابانها و این کوچهها، شاید تنها، از چند سالی پیش، در هر بار تکرار گذر از آنها، شکل و بویی دیگر به خود گرفته؛ اما تا پیش از آن، تنها یک مسیر بود برای عبور، برای رسیدن به دیگر خیابانها، به دیگر مسیرها، به دیگر فضاها که حالا جز خرابه هایی از میراث گذشته در آن نمانده است.
گویی با ورود تکنولوژی و کند شدن روند توجه به میراثی مثل این قصر، که به اعتقاد ریاحی پژوهشگر و تاریخ شناس، سکوهایش در حال منهدم شدن هستند. گفتن از اینکه چقدر ارزش علمی سیاحتی و توریستی دارد کار ساده ای نباشد.
به گفته ریاحی، این تاریخ شناس برجسته، مرمت و بازسازی این قصر که حالا جایی برای پارک ماشین ها شده، می تواند کاربردهای علمی و فرهنگی هم داشته باشد و تا نسل های بعدی بماند .
با این تفاسیر اگر به قصر سنبلان وقعی ننهاده شود، می توانیم شاهد زخمی دیگر بر تاریخی باشیم که شاید چندی دیگر برای آیندگانمان نمانده است. تاریخی که حالا با تبدیل شدن به مکانی برای تفریح و هزاران کار خلاف، تبدیل به محفلی ناامن برای توریست ها شده است.
بماند که فعالیتهایی که با دستگاههایی با حرارت بالا در این مکان تاریخی کار می کند یا وجود مواد شیمیایی، مزید بر علت شده و به تن ناسور این بنا زخمه های بیشتری را وارد می کند .
غروب شده، خورشید قصر جمیلان هم رو به افول است، در تاریک روشن قصر می توانی کپسول های زنگ زده گاز و ماشین های مدل بالایی را ببینی که بهم پیچ شدهاند، با زنجیر و قفل و میلگردهایی که خاطره امروز را برایت تداعی میکند. انگار قصر خوابیده است، برای همیشه ای که کسی به فکر بیدار شدنش نیست شاید باید خاطره جمیلان را به ذهن بسپاریم تا برای کودکان کودکانمان تعریف کنیم که روزگاری جای پای سلجوقیان در کوچه های عبدالرزاق نشانی بوده از تاریخی که دیگر نیست …