افراد متخصص زیادی هستند که میتوانند در این مسیر به ما کمک کنند و یکی از برجستهترین این افراد، کسی نیست جز دکتر «استیون کاوی». او در مسیر حرفهای خود به افراد و سازمانهای مختلف کمک میکرد تا به سطحی بالاتر از کارآمدی دست یابند. «کاوی» همچنین خالق یکی از پرفروشترین و محبوبترین کتابها در این زمینه است: کتاب «هفت عادت انسان های کارآمد». این اثر در سال ۱۹۹۰ به انتشار رسید و به سرعت به کتابی پرفروش در میان آثار «خودپروری» تبدیل شد.
هفت عادت انسان های کارآمد
کتاب «هفت عادت مردمان موثر» یکی از الهام بخشترین و تأثیرگذارترین آثاری است که تا به حال نوشته شده و برای مدتی بیش از ۲۵ سال، مخاطبین سراسر جهان را به وجد آورده است. این کتاب، زندگی رئیس جمهورها، مدیران شرکتهای بزرگ، معلمین، والدین و به طور کلی زندگی افرادی از تمام سنین و مشاغل را دگرگون ساخته است. زمانی که این کتاب برای اولین بار عرضه شد، خیلی سریع به اثری پرفروش مبدل گشت چرا که مردم و مخاطبین کتابها به یک باره دریافتند که زندگی شان در مسیر نادرستی قرار گرفته و علاوه بر این، فهمیدند که در این کتاب، برنامههای بسیار سادهای ارائه شده که میتوان با انجام آن، زندگی خود را به مسیر درست بازگرداند. کتاب هفت عادت مردمان موثر، مانند کلاس درس جذابی است که به شما میآموزد چگونه به شکلی موثرتر زندگی کنید به ایده آل و موفقیتهای خود نزدیکتر شوید.
قواعد ارائه شده در این کتاب را میتوان در کسب و کار، نقشهای مدیریتی، روابط و به طور کلی تمام جنبههای زندگی به کار برد. مخاطبین با به کارگیری ایدهها و مفاهیم مطرح شده توسط «استیون کاوی» میتوانند به فردی مؤثرتر و کارآمدتر در زمینههای مختلف تبدیل شوند. در این مطلب به شکلی خلاصه به برخی از درسهای ارزشمند کتاب «هفت عادت مردمان مؤثر» میپردازیم.
عادت اول: «کنش گر» یا «عامل» باشید
خلاصه: مسئولیت کارهای خود را بر عهده بگیرید و اشخاص و شرایط را ملامت نکنید.
اولین و شاید مهمترین درس ارائه شده در این کتاب، پرداختن به اهمیت «کنش گری» است. این مفهوم در اساس یعنی ما مجبور نیستیم زندگی خود را به شرایط و عوامل خارجی وابسته بدانیم. نقطهی مقابل «کنش گری» نیز «انفعال» است: شیوهی رفتار افرادی که به شکلی ناخودآگاه و یا صرفا به خاطر احساس نابسندگی، رفتارهایی کاملا یکسان با افراد پیرامون را از خود نشان میدهند. «استیون کاوی» بیان میکند نه چیزهایی که برای ما اتفاق افتاده بلکه «پذیرش» این اتفاقات توسط ما است که بیشترین آسیب و رنج را برای ما به همراه میآورد.
او همچنین راه حلی را برای مشکل «انفعال» ارائه میکند که به تحلیل چگونگی صرف انرژی مربوط میشود. به شکل کلی، ما انرژی خود را به دو قلمرو اختصاص میدهیم:
– «قلمرو تشویش» که شامل عواملی میشود که کارهای ما به شکل مستقیم بر آنها تأثیرگذار نیست (مثل گرمایش جهانی، جنگ، رکود اقتصادی و غیره).
– «قلمرو تأثیر» که از عواملی به وجود آمده که به واسطهی کارهای ما تحت تأثیر قرار میگیرند (مثل یک ازدواج شکست خورده، انتخاب شغل و غیره).
«کاوی» به این موضوع اشاره میکند که افراد «کنش گر»، تمام انرژی خود را بر چیزهایی متمرکز میکنند که تحت کنترل آنها است، و جایی را برای تشویشها و دغدغههای بیرونی باقی نمیگذارند. در نتیجهی این کار، افراد «کنش گر» معمولا مسئولیت پذیری بیشتری را از خود نشان میدهند چرا که به جای فرار از مشکلات و موانع، به شکلی پیوسته در حال تلاش برای بهبود زندگی خود و اطرافیانشان هستند.
عادت دوم: با فکر به پایان، کار را آغاز کنید
خلاصه: به روشنی مقصدتان را تعیین کنید تا بدانید که میخواهید به کجا برسید.
شروع کار با در نظر داشتن خط پایان، باعث میشود از همان ابتدا تصویری شفاف را از چگونگی آیندهی خود در ذهن داشته باشید. وقتی با در نظر گرفتن آینده به تمام کارهای کنونی خود میاندیشید، میتوانید از این نکته اطمینان حاصل کنید که اصول و ارزش هایتان با شخصیت شما و تصویری که میخواهید در آینده از شما خلق شود، سازگاری دارد. به همین خاطر، نوشتن رسالت شخصی و یا تهیهی فهرستی از اصول و قواعد میتواند در نظم بخشیدن به افکار و کارهایتان کمک زیادی به شما بکند. ارزشها و اصولی که برای خود برمی گزینیم، در واقع مثل قانون اساسی هر شخص برای خودش است: از طریق مکتوب کردن آن ها، بستری محکم را برای خلق شخصیت خودمان به وجود میآوریم.
عادت سوم: قواعد مدیریت شخصی / نخست به اولینها بپردازید
خلاصه: به سمت عمل کردن بروید و بدون تأخیر گامِ اول را بردارید.
موفقیت، نتیجهی تلاشهای کوچکی است که هر روز و به شکلی پیوسته تکرار میکنیم، و مفهوم مدیریت زمان، نقشی حیاتی را در این فرآیند ایفا میکند. به عقیدهی «استیون کاوی»، «ماتریس زمانی» هر فرد از چهار بخش تشکیل شده است:
– بخش اول، شامل کارهای اضطراب آوری است که به شکلی ناگهانی به وجود میآیند و نیازمند توجه فوری ما هستند؛ این گونه کارها معمولا زمان زیادی را به خود اختصاص میدهند و مهمتر از آن، انرژی و نیرویی را از ما میگیرند که میتوانستیم صرف کاری مفیدتر کنیم.
– بخش دوم بیش از آن که به مشکلات یا بحرانها مربوط باشد، با فرصتها در ارتباط است. این بخش شامل چیزهای از جمله پیشروی در یک رابطه یا برنامه ریزی بلندمدت میشود: چیزهایی که بدون شک در آیندهای نزدیک بااهمیت خواهند بود. علیرغم عدم وجود وظایف ضروری و فوری در بخش دوم، این بخش از بیشترین اهمیت برخوردار است و افراد باید به شکلی پیوسته آن را مورد بازبینی قرار دهند تا از حرکت در مسیر درست اطمینان حاصل کنند.
– بخش سوم و چهارم، کمترین میزان اهمیت را دارند، که البته این موضوع دلیل مشخصی دارد: این دو بخش به شکل کلی شامل فعالیتهایی روتین و حاشیهای میشوند که شاید تا حدی اهمیت داشته باشند، اما نقشی اساسی و مرکزی در فرآیند رشد شخصی ندارند.
همان طور که به شکل سادهای قابل درک است، هر فرد باید بیشترِ زمان خود را به بخش دوم اختصاص دهد، و این کار را میتوان از طریق گرفتن زمان از سایر بخشها (ترجیحا از بخشهای سوم و چهارم) و اضافه کردن آن به بخش دوم به انجام رساند. علاوه بر این، توانایی «نه گفتن» به فعالیتهای بیهوده و بی فایده، مهارتی ارزشمند است که نقشی حیاتی را در فرآیند رشد شخصی ایفا میکند.
عادت چهارم: اصول روابط بینافردی / طرز فکر «برنده_برنده» داشته باشید
خلاصه: میان احترام به خود و احترام به دیگران، تعادل برقرار کنید
«استیون کاوی» در فصل چهارم کتاب «هفت عادت مردمان مؤثر»، شش گونهی مختلف از تعاملهای انسانی را معرفی میکند و همچنین توضیح میدهد که برای ساختن روابط ماندگار و اصیل، چه با مشتری، دوست، شریک زندگی و یا فرزندان، همیشه بهتر است که گونهی «برد-برد» در اولویت قرار بگیرد، چرا که در غیر این صورت، در بهترین حالت رابطه به بردی یک طرفه ختم میشود، که احتمال فروپاشی آن را بالا میبرد.
با این وجود، انجام دادن کار درست در بسیاری از اوقات سختتر از صحبت کردن دربارهی آن است. اگر رسالتی شخصی را به همراه مجموعهای از قواعد و اصول برای خود در نظر گرفته اید، باید به آنها پایبند بمانید و تصمیمات خود دربارهی روابط بینافردی را با آنها سازگار کنید. این نکته را فراموش نکنید که تا وقتی اصولتان با کارهایتان همخوانی دارد، میتوانید مطمئن باشید که در مسیر درست هستید.
عادت پنجم: اصول ارتباط همدلانه / اول فهمیدن، سپس فهماندن
خلاصه: اول در پی فهمیدن باشید، سپس سعی کنید بفهمانید. پس از توجه به دیدگاه خودتان، به موضوع از دید دیگران بنگرید. ابتدا به دنبال درک کردن باشید و سپس درک شدن.
این نقل قول به بزرگترین مشکلاتی اشاره میکند که انسانها در برقراری ارتباط با یکدیگر با آن مواجه هستند: نیاز شدید به بیرون ریختن و ابراز احساسات، سرگذشت و افکارمان، بدون در نظر گرفتن نیازها و وضعیت افرادی که با آنها در حال صحبت هستیم. در حقیقت ما به جای شنیدن حرف دیگران با هدف فهمیدن، صحبتهای آنها را میشنویم تا پاسخی را ارائه دهیم. این موضوع نه تنها نشان دهندهی عدم وجود همدلی و مهارتهای اجتماعی است، بلکه این احساس را در طرف مقابل به وجود میآورد که ما بی صبرانه نیازمند تحسین و تأییدهای بیرونی هستیم؛ و در نهایت این کار باعث میشود تعاملِ صورت گرفته و تمامی منافع احتمالی آن به سمت نابودی کشیده شود.
البته همهی ما تا حدی خودخواه هستیم، به همین خاطر رها کردن چارچوبهای ذهنمان و معطوف ساختن تمام توجهمان به سایر افراد ممکن است کاری سخت و یا ناآشنا به نظر برسد. با این حال، میتوان ارتباط همدلانه را مانند همهی مهارتهای دیگر، در طول زمان و از طریق تمرین یاد گرفت، و خبر خوب این است که میتوانید این کار را از همین لحظه شروع کنید. همانطور که «استیون کاوی» پیشنهاد میدهد، میتوانید به خانوادهی خود و چالشهای پیش روی آن رسیدگی کنید، یا از همسر یا دوستتان بپرسید که روزشان را چگونه سپری کرده اند. فقط تلاش کنید که توانایی خود در گوش کردن و فهمیدن حرفهای آنها را به حداکثر برسانید. با این کار، میتوانیم از زندگینامهی محدود خودمان کمی فاصله بگیریم و ارتباطی جدید با انسانیت را کشف کنیم.
عادت ششم: هم افزایی به واسطهی مدارا / نیروی جمعی ایجاد کنید
خلاصه: از قدرت تیم سازی غافل نشوید
این مفهوم چه معنایی دارد؟ «هم افزایی» یعنی درک کردن و احترام گذاشتن به تفاوت ها. برخلاف باور عمومی، وجود یک ارتباط بر پایهی «هم افزایی» به این معنی نیست که دو نفر، نظری یکسان دربارهی همه چیز دارند؛ در عوض، این مفهوم زمانی اتفاق میافتد که میپذیریم همه قرار نیست نظری مشابه با ما داشته باشند، و از این تفاوت نظرها استفادهی سازنده کنیم.
این مفهوم همچنین به معنای داشتن رفتاری واقعی و بدون نقاب با سایرین است: این که بدون ترسیدن از قضاوتهای مختلف، جرأت کنیم که خودمان باشیم. وقتی کارهایی را انجام میدهیم که دوست داریم، وقتی عواطف و حتی ضعفهای واقعی و اصیل خودمان را ابراز میکنیم، فرصت انجام همین کار را برای دیگران نیز به وجود میآوریم، و همین فرآیند باعث دست یافتن به سطحی جدید از درک و احترام متقابل میشود.
عادت هفتم: ارهی خود را تیز کنید.
خلاصه: بازسازی دانستهها شرط اول است. گاه دست از کار بکشید و اطلاعات خود را به روز کنید.
هدف «استیون کاوی» از به کار بردن این عبارت، اشاره به چهار جنبهی ضروری برای رسیدن به زندگی متعادل و رضایت بخش است:
– جنبهی فیزیکی: از بدن و سلامت خود مراقبت کنید. غذاهای سالم بخورید، زمان کافی برای استراحت به خودتان بدهید، و شرایط جسمانی خود را بهبود ببخشید. همهی افراد باید بخشی مشخص از زمانشان را به این کارهای ضروری اختصاص دهند.
– جنبهی معنوی: نظرتان دربارهی «مدیتیشن» چیست؟ یا موسیقی؟ یا وقت گذراندن در طبیعت؟ اینها همه کارهایی معنوی هستند که باعث میشوند فرصت کنیم اندکی از روتینهای زندگی روزمره فاصله بگیریم و ارتباطی نزدیکتر با خویشتن حقیقی خود برقرار کنیم.
– جنبهی فکری: همیشه به خاطر داشته باشید که مغز نیز مانند سایر نقاط بدن، به تمرین و فعالیت نیاز دارد؛ و یکی از بهترین راهها برای پرورش ذهن و فکر، مطالعهی کتابها است. مطالعه، بینشی کاملا متفاوت را دربارهی همه چیزهایی که قبلا از کنارشان گذشته بودید، به شما میبخشد. کتابها ذهن را به حرکت وامی دارند، دایرهی واژگان را گسترش میدهند، تمرکز را بهبود میبخشند و سطح اضطراب را کم میکنند.
– جنبهی اجتماعی/عاطفی: برخلاف سه جنبهی ذکر شده، این بخش نیاز چندانی به اختصاص دادن زمان ندارد و میتوانیم صرفا از طریق شرکت کردن در مکالمات روزمره با نگاه و شیوهای جدید (شیوهای که خودخواهی کمتری در آن وجود دارد)، مهارتهای اجتماعی و عاطفی خود را بهبود ببخشیم. در واقع بهبود این جنبه از زندگی، نیازمند به کارگیری «قواعد ارتباط همدلانه» است.