همه این تعابیر را می شود برای تک تک روزهای این سال سیاه و خوش بینانه ترش این سال خاکستری به کار برد. سال خاکستری که ماسک به صورت داشت، دست هایش بوی مایع ضدعفونی کننده می داد و برای برخی لباس سیاه سوگواری به تن کرده بود. کرونا سایه سنگین و بزرگ و کلافه کننده اش را بر ما و روزها و شب هایمان انداخت و بختک اندوه و ترس و غم هایش با ما در تک تک روزهای سال آمد.
آدم های زیادی را از دست داده ایم. هنرمند و شاعر و روزنامه نگار؛ همسایه و دوست و فامیل. همه گیری کرونا به اضطراب روزهایمان اضافه شد، با موج دلار، اوج گرفت، همراه با بیم و ترس از آینده، به امروزمان چنگ انداخت و دلهره مدامش را سر سفره های کوچکمان آورد. با تورم، جولان داد، به نرخ بیکاری و اشتغال دامن زد، کسب و کارهای تازه جان گرفته را از رمق انداخت و پا به پای آلودگی هوا، نفسمان را گرفت، مثل فقدان زاینده رود غمگینمان کرد، مثل گرانی، بیداد کرد.
کرونا درهای مدرسه را بست، مرزها را دورتر کرد، دور پارک هایمان حصار کشید، صدا، تصویر، حرکت را از سینماهایمان گرفت، بهار و تابستان و پاییز و زمستانمان را سوت و کور کرد…
اما ما گذر کردیم، با تعدادی کمتر و اندوهگین تر، گذر کردیم و حالا اینجاییم؛ در آستانه قرنی جدید، آماده ورود به سال دو صفر، با تجربه هایی از فاصله گذاری اجتماعی، لبخندهای پشت ماسک، دورنشینی ها و ارتباطات آنلاین تر؛ ما انسان های روزگار کرونا هستیم، خسته و رنجور با عظیم ترین ترس ها از موذی ترین و ناشناخته ترین ویروس کوچک جهان؛ انسان هایی که شاید باید یاد می گرفتیم فاصله با آدم ها را حفظ کنیم، باید یاد می گرفتیم همه چیز در اراده ما نیست و جهان می تواند بسیار غیرقابل پیش بینی تر از آنچه باشد که فکر می کردیم. باید یاد می گرفتیم که دست های آلوده، کار دستمان می دهد، که همه ما به هم وصلیم و اگر یکی درگیر شد، می تواند دیگرانی را نیز درگیر کند. یاد گرفتیم گاهی باید برویم در قرنطینه، در انزوای کند و کاو در خود؛
کرونا یادمان داد خانه امن ترین جای دنیاست. ما آدم های بیرون آمده از قرنطینه، دیگر آن آدم های سابق نیستیم، آدم هایی که ترس ماسک نزدن و مبتلا شدن را با خود به خواب هایمان برده ایم، ما بزرگ ترهای نسلی که کودکانش از پارک رفتن هراس دارند، دست هایمان که فراری از همدیگر است، آغوش هایی که فراری از یکدیگر است، ما آدم هایی که باید در آسانسور سکوت کنیم و حرفی رد و بدل نکنیم تا امکان انتقال ویروس کمتر باشد، ما آدم هایی که باید با فاصله یک و نیم متری هم بایستیم و چیزی از دست هم نگیریم، جمع هایمان را محدود کنیم، پدر مادرهایمان را کمتر ببینیم، همشاگردی هایمان را نبینیم…
این است زندگی مسالمت آمیز با کرونا، این بود سالی که گذشت…
سالی که گذشت
عجیب، سخت و تلخ و البته درس آموز؛ این همه تعبیری است که می شود از تاریخ یک هزار و سیصد و نود و نه داشت؛ از سال 2020 هم چیز دیگری نماند.
لینک کوتاه : https://inhaftemag.com/?p=6856
- نویسنده : نفیسه قانیان
- ارسال توسط : فاطمه توسلی
- 265 بازدید
- بدون دیدگاه