از جلوی مسجد علیقلی آقا، مادی فدن یا فدا عبور می کند و سردر مسجد به سمت مغرب است. مسجد، صحن نسبتاً کوچک و زیبایی دارد و شبستان آن با کاشی هایی از نوع گره کاری تزئین شده است. کتیبه سردر به خط ثلث قهوه ای رنگ به خط علی نقی امامی و تاریخ ۱۱۲۲ هجری قمری را نشانت می دهد.
علی قلی آقا موزه ای در دل محله
پیرمرد از تاریخچه حمام می گوید: پیشینه علیقلی آقا از درباریان دو پادشاه صفوی شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی می رسد به اینجا؛ کسانی که سال ها پیش بنیان این حمام را گذاشتند و بعد بر خرابه های حمام خانه ها ساخته شد. تا اینکه روزی فردی در خواب دید که می گویند: در زیر درختی در محله بید آباد گنجی است که توسط هندوهایی که از اصفهان می گذشتند، پنهان شده است او با کندن این محل به حمامی می رسد که حالا در این محله خودنمایی می کند، بعدها با این گنج مسجد علی قلی آقا و بازارچه هم بنا شد. این را عوام این محله، پشت به پشت و سینه به سینه حفظ کرده اند و بر قصه اش شاخ و برگ داده اند. کافی است، پایت را در آن بگذاری تا شاخصه های معماری و بنای شگفت انگیزی را مشاهده کنی. حمامی که با تزئینات بسیار مانند موزه ای شگفت انگیز در دل محله می درخشد. وقتی توی کوچه پسکوچههای قدیمی قدم میزنی، حتماً نگاهت به این حمام خواهد افتاد که تا چندی پیش به دلیل کمبود امکانات و تاسیسات آب لولهکشی و وسایل گرمایشی، ساخت حمام در منزلهای شخصی مورد مصرف مردم محله بود و تمامی مردم محله های اطراف را هم کفایت می کرد و تا همین ۴۰ یا ۵۰ سال پیش از رونق خاصی هم برخوردار بود.
بیدآبادی های لر تبار اصفهانی
از همان روزهایی که قدش از چهار پنج وجب تجاوز نمی کرده تا حالا که نوه هایش هم به سر و سامانی رسیده اند، وجب به وجب این خیابان را از سر گذرانده و حالا توی پیاده روهای تنگ خیابان منتهی به مسجد سید بر درختی کهنسال همراه با رفقای قدیم می نشیند و تعجبی هم ندارد که مثل کف دست سوراخ سنبه های محله را بشناسد.
او عمرش را در این محله گذرانده از گذشته های دور که اینجا به لحاف دوزی و نجاری ختم می شده تا اکنون که مغازه ها مدرن تر شده اند. در گذشته در هر کوچه و محلهای یک یا دو مغازه لحافدوزی قرار داشته است که با توجه به نیاز اهالی محله از رونق خوبی هم برخوردار بودهاند، اما این روزها از لحافدوزیهای دورهگرد دیگر خبری نیست و از میان نجاریهای قدیمی نیز که در و کلون می ساخته اند، فقط تعداد انگشت شماری از آنها مشغول فعالیت هستند و البته ناگفته نماند بیشتر آنها در کنار لحافدوزی به فروش پتو و لحافهای آماده و الیافهای مصنوعی هم مشغول هستند و یا مغازه ها به مبل فروشی و کمد فروشی تبدیل شده اند تا با این ترفند رونق کار و بار خود را حفظ کنند.
پیرمرد می گوید: اکنون اکثر مردم محله بید آباد را لرهای اصفهانی شده تشکیل می دهند این مردم با اینکه از مهاجرت آنان زمان زیادی گذشته، اما هنوز لهجه لری خود را حفظ کرده که البته اندکی نیز با لهجه اصفهانی مخلوط شده است، اینان هنوز خود را لر تبار می دانند. مردمانی که بیشترشان تحصیلکرده و یا دارای تحصیلات بالا هستند و از تمکن مالی خوبی هم برخوردار بوده اما بافت سنتی و خانوادگی خود را حفظ کرده و معمولا با خویشاوند وصلت می کنند.
۳ قرن قدمت
صدای قژ و قژ در كهنه یکی از خانه های محله هنگام بازشدن، تلفیق می شود با تصویر حوض نیمه پری كه دور تا دورش شمعدانی چیده شده؛ شمعدانی هایی كه توی هوای زمستانی زیاد تر و تازه به نظر نمی رسند، اما اینجا خانه ها هنوز هم نقش آپارتمان به خود نگرفته اند، هنوز هم می توانی سنت را در آنها ببینی. سبك ساخت خانه ها قدیمی است. اتاق هایی كه فاصله اش از زمین به یك متر می رسد، دورتادور حیاط نه چندان بزرگ واقع شده اند. پیرمردی که روی سکوی کنار درب چوبی نشسته، گرچه سنش به ۳۰۰ سال پیش نمی رسد، اما می داند که بیش از سه قرن پیش شیرانی ها به این محله آمده اند و با پسوند بیدآباد، شهرت یافته اند و نسل اندر نسل این محله به نام آنها گره خورده است. به گفته او، مردم اینجا بیشتر لرهایی هستند که از چهارمحال بختیاری و ایذه به اینجا آمده اند و با سکونت آنها محله هم رونق گرفته است.
محله ای با پهلوانان نامدار
از دیگر عناصر مهم مرکز محله علیقلی آقا که در دوره های اخیر به این مجموعه اضافه شده است، یک زورخانه است. در مورد این زورخانه اطلاعات مکتوب در دسترس نیست ولی بنابر اظهارات اهالی محل، محله بید آباد یکی از محلات پهلوان پرور شهراصفهان بوده و پهلوانان این شهر غالباً بیدآبادی بوده اند و از این جا برای مسابقه با پهلوانان سایر شهرها به پایتخت می رفته اند، حتی چند تن ازآنها برای مدتی پهلوان پایتخت هم بوده اند.
همه همدیگر را می شناسند
شاخ و برگ های بیرون آمده از حیاط خانه ها و درخت های قطور محله خبر می دهد كه روزی اینجا كوچه باغ پردرختی از بیدها داشته و به نوعی بیدستانی بوده که به همین خاطر به بیدآباد شهرت یافته است. مرد فروشنده می گوید: «الان دیگر از بیدهای بسیار در این محله خبری نیست، سال هاست دیگر اینجا تبدیل شده به محله ای شلوغ و پر رفت و آمد.
هرچه بیشتر به سمت جنوب خیابان، می روی هجوم ماشین ها بیشتر و از بكری ابتدای خیابان كم می شود. خیابان تنگ است و كوچه ها تنگ تر، اما همه چیز انگار نظم خاصی دارد؛ نظمی كه خاص محله های قدیمی است.
بماند که قدمت اینجا حرف اول را می زند مسجد سید با ۲۰۰ سال قدمت، بازارچه بیدآباد با ۳۰۰ سال قدمت، بازارچه شاطر باشی۴۰۰ سال قدمت،حمام علیقلی آقا(موزه مردم شناسی) و بازارچه با ۳۰۰سال قدمت با مردمانی که بیشترشان سالخورده های قدیمی هستند که هنوز هم در مغازه هایشان رنگ و بوی گذشته را مثال می زنند. پیرزنی، اما آن قدر خمیده نیست که نتواند نوک درختان را ببیند. شانه هایش اگرچه نحیف اند، ولی در نگاهش ، حتی از پشت عینک ته استکانی هنوز هم برق علاقه و کنجکاوی دیده می شود از کسانی که بومی محله نیستند چون اینجا تقریبا همه همدیگر را می شناسند.
فرنی فروش این محله هم یکی از قدیمی های بیدآباد است که حالا سمنو را هم می توانی جلوی پیشخوان مغازه اش ببینی و کافی است یک بار امتحان کنی و دیگر دست برنداری از فرنی هایی که طعم و مزه قدیم را می دهد و حالا کمتر می توانی در مغازه های امروزی بیابی.
چند پیرمرد کنار جدول خیابان، به گفت و گو نشسته اند، یکی از آنها می گوید: آن موقع ها اگر محله دو هزار نفر جمعیت داشت، حالا شده ۲۰هزار نفر و بیشتر، همه چیز با سابقش فرق كرده است. خیابان ما پر از نعمت است. چند تا نانوایی و صدتا بقالی که اولش مانده بودم از کدامشان خرید کنم که به آن دیگری برنخورد. سبزی فروشی و میوه فروشی آن قدر زیاد است که به همه می رسد.
اینجا هم می توانی رنگ مدرنیته را که موریانه وار می خزد و در دل محله رفته است ببینی، ساختمان ها بلند وکوتاه کیپ هم اند. هر کوچه ای چند ساختمان نیمه کاره دارد با بساط تیرآهن و کیسه های سیمان و فرغون و ماشین هایی که بار خاک دارند. همه جا دارند خانه های قدیمی را خراب می کنند و آپارتمان می سازند.کوچه های تو در تو و با دیوار های کوتاه گلی تاریخچه ای است که در دل کوچه ها هنوز باقی مانده است. کوچه هایی که با خانه هایی قدیمی درست شده. خانه های مربع شکل با یک فرش قرمز و یک پیک نیک که به کپسول گاز نارنجی رنگ و متوسط وصل بود و حوض و ماهی و گلدان های نارنجی شمعدانی این ها همه حالا در خاطره های این محله گم شده است.