تاریخ : شنبه, ۲۵ فروردین , ۱۴۰۳ Saturday, 13 April , 2024
6

خدا ترامپ و کرونا را لعنت کند

  • کد خبر : 5400
  • ۲۵ دی ۱۳۹۹ - ۱۶:۱۹
خدا ترامپ و کرونا را لعنت کند
گوشه خلوت میدان نشسته اند. سوز سرمای روزهای پایانی پاییز، چین و چروک صورتشان  را بیشتر به چشم می آورد. وارد جمع شان که می شوم به خیال اینکه کاری برایشان دارم دوره ام می کنند و وقتی میفهمند خبری از کار نیست پراکنده می شوند.
  • مردی میان سال که هنوز کنارم ایستاده می گوید: «به خاطر ترس از انتقال بیماری، دیگر کسی کمک ما را برای جابجایی اثاث منزل یا تمیزکاری خانه هم نمی خواهد، حتی راننده های نیسان هم برای خالی کردن شن و سیمان دیگر صدایمان نمی کنند. انگار کرونا نمی خواهد  دست از سر زندگی مان بردارد.» سیگاری روشن می کند و بعد از پک عمیقی که گونه های چال افتاده اش را عمیق تر می کند می گوید: «تا قبل از همه گیری تو یک شرکت رنگ سازی کارگر بودم. هرچند پیمانکاری بودم ولی با دستمزدی که می گرفتم حداقل خجالت زن و بچه  را نمی کشیدم.  خدا لعنت کنه این ترامپ و کرونا را با هم. اون یکی تحریم کرد و این یکی مملکت را تعطیل کرد تا کارفرما هم به خاطر ضرر و زیان ما را اخراج کند. از اون موقع تا الان شدم کارگر فصلی.

    او یکی از هزاران نمونه مشتی از خروار در شرایط کنونی بازار کار ایران است. کرونا موقعی همه گیر شد که مشکلات گذشته کارگران پابرجا بود و دغدغه های زیادی دامن‌گیر جامعه‌ی کارگری کشور بود، حقوق‌های معوقه خود را همچنان دریافت نکرده بودند و  سیاست قرارداد موقت از سوی بسیاری از کارفرماها همچنان ادامه داشته و تاکنون به هیچ سامانی نرسیده است.

    این داستان پرغصه کارگران ساده و پرتلاشی است که در این شرایط کرونایی با خوابیدن کارها، از حداقل‌ها نیز برخوردار نیستند، نه بیمه‌ای دارند و نه اسمشان جایی ثبت شده است.

    واقعیت تلخ همین است که این روزها اقتصادایران را خزان زده است و برگ ودرختان کسب وکارها ریخته یا می ریزد و شاخه ها و ساقه های کوچک وبزرگ اقتصاددر حال لخت وعریان وبی پناه شدن است.

    از زمان بروزکرونا، معیشت کارگران ضعیف تر وبا شدت گرفتن شیوع کرونا و تعطیل شدن ساخت و سازها، برگزار نشدن نمایشگاه های مختلف و غیره کارگران فصلی هم  به خیل بیکاران جامعه پیوستند. بنا به گفته مرکز آمار ایران، چهار میلیون و ۷۰۰ هزار کارگر ایرانی هیچ گونه قراردادی ندارند. برخی از کارفرمایان برای فشار به کارگر، قرارداد سفید امضا از او گرفته و هیچ تعهدی را عملیاتی نمی‌کنند.

    اینها افرادی هستند که بیمه در سرفصل زندگی کاری‌شان جایی ندارد و قبل از داشتن بیمه باید از گزینه‌ای با عنوان شانس برخوردار باشند تا اول کار و بعد بیمه، داشته باشند. کارگرانی که هستند، اما انگار نیستند! کارگران فصلی، کارگران بازنشسته با مقرری ناچیز، زنان سرپرست خانوار، دختران و پسران جوان بازاریاب، کودکان کار و گروهی دیگر که شاید در این زمره قرار گیرند و در این فهرست نام‌شان نیست.

    در این حال و احوال آن‌وقت عده‌ای از کارگران هم هستند که اصلا حقوق نمی‌گیرند. یعنی چهار یا پنج ماه یا بیشتر بدون حقوق زندگی‌شان را نه كه می‌گذرانند، بلکه به سختی به دوش می‌کشند تا حقوقی برای‌شان واریز شود که نمی‌شود. در همان حال دهان به اعتراض باز می‌کنند و برخوردهایی می‌بینند که هر روز بیشتر آن‌ها را عصبانی و دلزده می‌کند. قرار بود مجلس با دست‌ها و شانه‌های دردمند و بی‌پناه کارگران مهربان‌تر باشد. اما چنین چیزی نیست. صندوق‌های کارگران و معلمان هر روز خالی‌تر می‌شود و بی آنکه سودی از صندوق‌های ارزی‌شان داشته باشند در فقر زندگی‌شان را می گذرانند و هر روز بیم این را دارند که به خیل کارگران فصلی بپیوندند.

    از دست دادن یک روز کاری می‌تواند بر زندگی کارگران از لحاظ اقتصادی فاجعه‌بار باشد به همین علت بعضی از آنها به خاطر جلوگیری از فروپاشیدن خانواده‌‌های خود از «بی‌غذایی»، مجبور به شکستن قرنطینه  شده و روانه بازار نیم بند کار شدند، ولی این کارهای چند ساعته طبیعتا کفاف خرج و مخارج آنها را نمی دهد و انتظار می‌رود دولت و مجموعه نظام در این خصوص چاره‌اندیشی کرده و از کارگران این حوزه حمایت بیشتری کند.

    به نظر می رسد با توجه به تغییر هر روزه قیمت اقلام خوراکی و کالای اساسی بهتر است حمایت‌های دولتی از کارگران بیشتر در قالب بسته‌های حمایتی و معیشتی باشد تا کمک‌های نقدی.

    علاوه بر دولت دیگر نهادهای حمایتی و خصوصا بنیادها که ارقام تراکنشهای مالی آنها در روز هزار میلیاردی است نیزباید در این شرایط بحرانی حساس از این اقشار آسیب پذیر بصورت ویژه حمایت نمایند تا آنها نیز بتوانند با ماندن در خانه هم خودشان سالم بمانند و هم به تامین سلامت جامعه کمک نمایند.

    ما با شعار دادن و گفتار درمانی نمی توانیم، بحرانهای این چنینی را مدیریت کنیم، دولت به واسطه تحریمها و عدم فروش نفت و عدم پرداخت مالیات و قبوض خدماتی و … وضعیت مالی چندان خوبی ندارد.امروز روزی است که بنیادها و نهادهای انقلابی باید بیشتر پای کار بوده و قسمتی از منابع مالی خود را هزینه تامین مایحتاج اولیه اقشار آسیب پذیر جامعه نمایند.

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای
    لینک کوتاه : https://inhaftemag.com/?p=5400

    برچسب ها

    ثبت دیدگاه

    مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
    قوانین ارسال دیدگاه
    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.