شهر اصفهان به عنوان پايتخت فرهنگي جهان اسلام در گذشته و حال همواره مورد توجه مسئولين كشور قرار داشته است. در راستاي معيارهاي نمادين حاكم بر شهر، اداره شهر با رويكردهاي متعالي و ارزشي داراي بايدهايي است كه نپرداختن به اين بایسته ها در کلان شهرهایی مثل اصفهان با توجه به بافت فرهنگي – تاريخي آن، به طور طبيعي در يك فرايند استحاله اي سريع باعث مي شود ارزش هاي پيشين هم به فراموشي سپرده شوند. بنابراين باید طرح جامع توسعه شهري با توجه به فاكتورهايي چون «زيباسازي شهر متناسب با روح فرهنگي – تاريخي» ، «فرهنگ سازي و تنزيه شهر» ، «نفوذ فرهنگي در شهروندان به عنوان پاراديمي قابل قبول و همراه با آموزه هاي فرهنگي»، مورد عنايت مسئولين قرار گیرد.
شهر اصفهان را یکی از نمونههای انگشت شمار از شهرهایی می توان دانست که سیر تحولات شهرسازی آن در طول تاریخ بدون وقفه و به صورت پیوسته استمرار داشته است. در میان دورههای مختلف تاریخی اصفهان، دوران صفوی به دلیل ایجاد نگرش نو به شهر و مفاهیم شهری و آفرینش گونههای جدیدی از فضاهای شهری از اهمیت والایی برخودار است. از مفاهیم مهمی که در این دوران به شهرسازی اصفهان وارد شد میتوان به اضافه شدن مفهوم «باغ» و « خیابان» به صورت توامان اشاره کرد، که در قالب الگویی به نام «چهارباغ» در متن شهر صفوی سازماندهی شد. الگویی که به صورت محوری خطی از انتهای شهر قدیم آغاز میشد و پس از طی رودخانه در جنوبیترین باغ صفوی پایان مییافت. در واقع در این دوران برای اولین بار سه مفهوم، «شهر»، «باغ» و «خیابان» درکنار یکدیگر و به صورت همزمان تجربه شد. تجربه ای که نهایتا منجر به ایجاد «باغ شهر اصفهان» گردید. تجربه ایجاد «باغ- خیابان» در سایر شهرهای مهم که پس از صفویان ساخته شدند نیز به عنوان الگویی موفق تکرار گردید و «چهارباغ» به جزیی از عناصر ساخت شهر تبدیل شد، عنصری که ریشه در «چهارباغ اصفهان» داشت .
“در کنار خیابان دیوارهای یکسان و منظمی وجود دارد که در داخل آن ها باغهای سلطنتی واقع شده و ورود به آنها برای گردش مردم آزاد است؛ مدخل این باغها با نظم و ترتیب خاص در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند و بالای هریک از درها عمارات کوچک ولی زیبایی ساخته شده که میتوان ضمن گردش و تفنن وارد آن شده و ممکن است اشخاص غذای خود را نیز در آنجا صرف کنند.
تعداد این عمارت ها آنقدر زیاد است و قرینه سازی و تناسب به اندازهای در آنها رعایت شده که زیباتر از آن نمیتوان تصور کرد یکی از خیابانهای معروف ایتالیا و حتی اروپا در زیبایی به پای چهارباغ اصفهان نمیرسد” این تعاریف گفتههای یک جوان اصفهانی در دوره صفویه نیست اینها سخنان “پیتردلاواله” جهانگرد ایتالیایی است که چنان مجذوب چهارباغ شده که از آن با نام زیباترین خیابان دوران نام میبرد.
اما این پاره خط تمام ناشدنی در مرکز شهر اصفهان که منظری خیال انگیز را در مقابل هر رهگذری قرار میدهد ناگهان و در میانههای راه وا مینهد. نه اینکه معماران عهد صفویه چنین کرده باشند، نه؛ این دوگانگی حاصل همین قرن اخیر است که تلی از بتون و سازههای نا متعارف را ساخته و ببینده را از بهشت چهار باغ به بتنهای بی روح میسپارد.
آنچه امروز به عنوان بدنه شرقی چهارباغ عباسی در فاز اول اجرا شده یک معماری ناهمگون با چهارباغ است و در کنار آن نوع بهره برداری از این مجموعه نیز جالب نیست.
ارزشمندترین بناهایی که امروز به عنوان تاریخ و بناهای موزه ای تاریخ به آن ها نگاه می کنیم، بناهایی هستند که حضور انسان و تجربه زندگی در آنها صورت گرفته است. سوال اساسی این است که تا چه اندازه توانستهایم تاریخ را به مفهوم خود بازگردانیم. متاسفانه صرفا شکل تاریخ را تکرار کرده ایم، این در حالی است که باید بتوانیم اصل و مفاهیم تاریخ را زنده نگه داریم. توجه به سطح رویی تاریخ همچون آجر، سنگ و …. خیانت به تاریخ است، باید بتوانیم خاطرات و تجربه های تاریخی را نیز همزمان احیا کنیم.
چهارباغ تاریخی با خاطراتش از نسلهای گذشته باقی مانده و در حال حاضر تمام این خاطرات را خراب می کنیم تا توهم معمارها جای آن قرار گیرد و این ضد تاریخی ترین کاری است که می توانیم انجام دهیم.
بازآفرینی محورهای تاریخی اصفهان یکی از اقدامات مهمی است که باید انجام شود. این اتفاق باید مخصوصاً در منظرهای شهری که محل عبور و مرور توریست و گردشگران است بیشتر اتفاق بیافتد.
باید در این مناطق از شهر اصفهان بافتهای فرسوده و قدیمی را از بافتهای تاریخی و با ارزش جدا بدانیم، چراکه بافت فرسوده و قدیمی بلا استفاده باید بازسازی و گاهی کاملا نوسازی شود، اما بافت تاریخی واجد ارزش باید ترمیم و نسبت به نگهداری از آن اقدام شود.
وقتی صحبت از بدنه شرقی چهارباغ به عنوان یک محور مهم تاریخی به میان میآید قطعاً بحث فرم و نوع معماری آن مهم و قابل توجه است.آنچه امروز به عنوان بدنه شرقی چهارباغ در فاز اول مطرح شده یک معماری ناهمگون با چهارباغ است و در کنار این معماری ناهمگون نوع بهرهبرداری از آن نیز جالب نیست
آنچه امروز در کنارهای از چهارباغ عباسی تنها افتاده و کمتر کسی را با خود همراه میکند، بر اساس طرحی در سال ۱۳۷۴ ساخته شده است. طرحی با عنوان “احیای بدنه شرقی چهارباغ” که قرار بود بدنه چهارباغ را از بافت فرسوده نجات دهد. این طرح طی ۱۰ سال و با تجدید نظرهای مداوم، سرانجام در اواسط دهه ۸۰ مصوب شد و در سال ۹۱ به بهره برداری رسید. آنچه در نهایت رونمایی شد ستونهای سرد بتنی و ورودیهایی بود که کاربرد آنها مشخص نیست. ستونهایی که نه تنها چهارباغ را نجات ندادند بلکه آن را در شوک بتنی غرق کردهاند.
چهارباغ اصفهان یک محور گردشگری با ارزش از عناصری با هویت بسیار بالاست و به عنوان یکی از پر مخاطبترین فضاهای شهری مردم اصفهان و نیز ستون فقرات محور گردشگری این شهر است. گرچه نیاز به ساماندهی در آن احساس میشد ولی بدنه شرقی بعد از دخالتهای اخیر متاسفانه حیات خود را از دست داده است.
امروز شرق چهارباغ به فضایی بدون مخاطب تبدیل و عملاً تعطیل شده است؛ دخالتی که نتواند حضور مردم را تداوم ببخشد و مردم از آن استقبال نکنند طرحی شکست خورده محسوب میشود.
این خیابان با خاطره و زندگی نسلهای مختلف از مردم این شهر پیوند دارد و نباید در ساماندهی، این لایهها فراموش شود. رمانها، خاطرات و نوشتههای موجود در دورههای گذشته و اخیر موید این اهمیت است که نیاز به توجه دارد. نباید با یک نگاه تک بعدی و اداری صرف با بدنه چهارباغ برخورد میشد.
این فضا به عنوان یک معماری میان افزا میتواند معماری و تزئینات ساده ترو کم تکلف تری داشته باشد و انتخاب عناصر معماری به جای شبیه سازی براساس هماهنگی و پیروی از معماریهای موجود شکل بگیرد.
لذا به نظر می رسد که این طرح باید آسیب شناسی شده و با یک نگاه نو بازطراحی شود چراکه امروز حیات بخشی چهارباغ از دروازه دولت تا بازار هنر از بین رفته است.
آنچه قرار بود برای بدنه سازی شرق چهارباغ انجام شود از حساسیت بالایی برخوردار بوده چراکه اولاً در یک محدوده تاریخی واقع شده و خیابان یک اثر ملی و بی نظیر محسوب میشود و دوم باید آنچه انجام میشود دارای هویت باشد و تمام نیازهای خیابانی گردشگر پذیر و پر رفت و آمد را در نظر بگیرد.
زیبایی شناسی باید در تک تک و سانت به سانت طراحی در نظر گرفته می شد، اما پس از رونمایی از فاز اول مشخص شد که طرح آنگونه که باید و شاید خوب انجام نشده است.
رعایت سنت و مدرنیته ذیل زیبایی شناسی میتوانست به شدت به این طرح کمک کند، اما سؤال این است که چرا این بدنه تا این حد خنثی طراحی شده است؟
با نگاهی به طرحهای دوره قاجار که هنوز رگههایی از آن در خیابانهای طالقانی، چهارراه نقاشی و میدان باقوشخانه (طوقچی) وجود دارد، می توان فهمید ، هیچ یک از این طرحها تحمیلی نیست. استفاده از کاشی، آجر و سنگهای شیشهای تنوعهای فوق العاده ای به دیواره این خیابانها و چهارراهها داده و اصول زیبایی شناسی در این طرحها کاملاً مشهود است.
به نظر می رسد نگاه اصفهان به احیای بدنه سازی شرق چهارباغ عباسی نگاهی است که از حفظ سابقه تاریخی چهارباغ نشات میگیرد و روشهایی مثل طرح نو و جدید که موجب اخلال در پیشرفت تدریجی و طبیعی مجموعه چهارباغ شود، کار صحیحی نیست.
باید این موضوع را مد نظر قرار دهیم که چهارباغ قرار نبوده از بدو شکل گیری یکسان ساخته شود و در معماری صفوی این خیابان نیز یکسان سازی وجود نداشته است.
به نظر می رسد باید اجازه داد تا روند طبیعی بدنه چهارباغ طی شود و فقط ضوابط حفظ بدنه موجود رعایت شود و از اضافه و کم کردن به این محور پرهیز شود.
نتیجه اینکه ،بهترین فرصتی كه در این مقطع تاریخی داریم این است كه از اشتباهات اروپایی ها استفاده كرده و از آن درس بگیریم.
می توان وضعیت فعلی چهارباغ را با یك پاكسازی و هزینه كم به همین صورت حفظ و از دخل و تصرف در آن خودداری كرد تا زمان بسیاری از مسائل و مشكلات را حل كند.
همزمان با آن، اتاق فكری چهار یا پنج نفره برای چهارباغ ایجاد شود تا متفكران جامعه شهری دور هم جمع شده و بدون هیچ تصمیم عجولانه ای و با بودجه ای اندك و بازه زمانی شش ماه تا یكسال برای طرح چهارباغ چاره اندیشی كنند.
ایجاد اتاق فكر برای چهارباغ بایستی در كمیته عالی چهارباغ كه به ریاست شهردار اصفهان برگزار می شود بررسی و تصمیم گیری شود.
امیدوارم برای یكبار هم شده یك طرح شهری با تامل و مطالعه و بدون تعجیل انجام شود تا كم اشتباه تر باشد.
در آخر این سوال مطرح می شود که آیا اگر “پیتر دلاواله” سیاح ایتالیایی که چهارباغ را بهتر از خیابانهای اروپا معرفی میکند بار دیگر در چهارباغ قدم بزند این خیابان را میشناسد؟ آیا میتواند این خیابان رؤیایی دوران صفویه را دوباره بی نظیر توصیف کند؟
این هفته | inhaftemag.com