شاید پرده برداری از این خشونت ها و پایان یافتن این تجاوز ات را مدیون اولین دختر جسوری باشیم که سکوت را شکست و صدایش به بقیه قربانی ها هم رسید. البته تنها سی نفر از قربانیان از بین سیصد نفر این جسارت را داشتند و بقیه بنا بر دلایلی همچنان مهر سکوت بر دهانشان خورده است. در این رابطه گفت و گویی داشتیم با دکتر کیوان زاهدی، متخصص مشاور خانواده و عضو سازمان نظام روان شناسی کشور که اعتقاد دارد: افشاگری تجاوز جزو تابوهایی است که باعث می شود، فرد تحت فشارهای گوناگون اجتماعی قرار بگیرد و به نوعی خودش را در جرمی که اتفاق افتاده، سهیم بداند.
چه عواملی باعث میشود که قربانی آزار جنسی خود را در جرمی که اتفاق افتاده مقصر بداند؟
اکثر دختران ما در طی فرایند رشدشان با این جمله از سوی والدین شان مواجه می شوند که تو مسئول مراقبت از خودت بخصوص حریم جنسی ات هستی و باید از خودت مراقبت کنی، در واقع مفهوم چنین عبارتی بیانگر دو نکته ی اساسی است، اول اینکه تو در جامعه ای زندگی می کنی که همواره باید منتظر چنین خطراتی باشی و انتظار حمایت قاطع نباید داشته باشی، دوم اینکه اگر بلایی سرت آمده، تو خود نتوانسته ای از خودت مراقبت کنی و به این دلیل است که اکثر دخترخانم ها خودشان را به نوعی سهیم در این ماجرا می دانند.
- در این زمینه چرا قانون نتوانسته جایگزین مناسبی برای برخی برچسب زدنهای فرهنگی به قربانیان آزارجنسی داشته باشد؟
هر چند نمی توان منکر تاثیر قوانین مدرن در تغییر باورها و نهایتا فرهنگ جامعه گردید اما باید بدانیم که نگارش قوانین نیز تا حدود زیادی متاثر از فرهنگ غالب جامعه است. نباید این نکته را فراموش کنیم که جامعه ی ما هنوز، تحت عنوان «مردسالار» شناخته می شود. به نظر می رسد، قوانینی که برای زنان نگاشته می شود، در قدرت مطلق مردان است. از سویی دیگر حتی اگر قوانین ما قانع کننده باشد، ما با موانع فرهنگی بسیاری روبروهستیم که شاید شایع ترین آنها مفهومی به نام « آبرو» باشد و باعث می شود، بسیاری از بحران های اجتماعی در ایران در پستوها قفل شده و پنهان بماند. این حفظ آبرو تنها مخصوص خانوادههای ایرانی نیست. دستگاههای رسمی و حتی پژوهشگران نیزسال های زیادی است که چشم خود را بر روی آمارها بسته اند و یا انگیزه ی تحقیقات علمی جامع تری در این خصوص را ندارند. این تکرار سکوت باعث میشود تا متجاوز، وقیحانه رفتار خود را تکرار کند.
در واقع در جامعه سنتی ما حفظ آبرو تبدیل به سلاح کشنده ای در دست متجاوزان شده است، به صورتی که آنها از این سلاح برای تهدید قربانیان خود استفاده می کنند و قربانیان جنسی با وجود قوانین موجود بازهم سکوت می کنند وصد البته همین سکوت مرگبار مانع اصلی در رشد و شکل گیری قوانین مدرن در این خصوص می باشد. در واقع ما کمترین گزارش های رسمی مربوط به حوزه ی آسیب های خانواده را مربوط به تجاوز جنسی داریم، نه اینکه آمارها کم باشد، بلکه به این خاطرکه یک تابو محسوب می شود و فرد قربانی این ترس را دارد که سرزنش شود، این موضوع به خصوص از سوی نزدیکان فرد اتفاق می افتد، چون جامعه هنوز قدرت پذیرش کامل این موضوع را ندارد وفرد قربانی ممکن است حتی از سوی نزدیکانش مورد تهدید واقع شود.
به عنوان مثال ما برای فردی که بخاطر حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله خانه اش را از دست داده، یا حتی بخاطر بدهی مالی به زندان افتاده، نگاهی مثبت و امداد گرانه داریم و کمک به او را طبیعی می دانیم، اما در رابطه با یک نفر که به او تجاوز جنسی شده، گاها چنین نگاهی نداریم یا هضم موضوع برای مان دشوار است و سریع این تفکر در ذهن مان شکل می گیرد که خودش حتما به نوعی درگیر ماجرا بوده است و الا چنین اتفاقی هرگز نمی افتاد.
درعین حال رفتن به دادگاه و تشکیل پرونده هم یک تابو محسوب می شود و همین موضوع نیزازعوامل بازدارنده برای شکایت علیه متجاوز می باشد.
در واقع فرد قربانی با یک هجمه ی فرهنگی روبرو است و ترجیح می دهد که سکوت اختیار کند. اثبات تجاوز هم خود فرایندی دشواراست و به لحاظ بحث های حقوقی با موانعی روبرو هستیم که باعث می شود، خیلی ها از شکایت کردن منصرف شوند.
به نظر می رسد که اگر فرد قربانی شکایت هم بکند در جریان دادگاه با انواع آسیب ها روبرو خواهد شد، چون به این فرد به عنوان بستری نگریسته می شود که آماده ی هر گونه دست درازی است.
فرد خود را بی پناه می بیند و احساس می کند که صدایش شنیده نمی شود و مورد حمایت های اجتماعی قرار نمی گیرد. چنین موارد ی است که او را وادار به سکوت می کند.
- برخی از کشورها مساله جابهجایی جای « قربانی» و «متعرض» را مدتهاست که حل کردهاند، چرا این موضوع در کشور ما حل نشده است؟
متاسفانه صدای زنان ایرانی در این خصوص هنوز به گوش جامعه ایران و مسئولان نرسیده است.
تحقیقات در سطح ملی در این خصوص بسیار کم و ناچیز است.
به عنوان مثال در پژوهشی که در دهه ی هفتاد به ثبت رسیده و به عنوان یک تحقیق ملی در مورد خشونت های خانگی برعلیه زنان انجام شده است، نشان می دهد که از بین انواع و اقسام خشونت های عاطفی، جسمی، روانی، کلامی، حقوقی وغیره، خشونت جنسی رتبه ی آخر را دارد و کمترین میزان گزارش شده است، همانطور که پیش تر هم اشاره کردم، واقعیت ها نشان می دهد: خانم ها شجاعت بیان این خشونت را برعلیه خودشان ندارند و صدای آن ها به گوش عقلا، جامعه شناسان، آسیب شناسان و روان شناسان و حقوق دانان جامعه نرسیده است.
- آموزش تا چه حد قدرت و توان پیشگیری از این قبیل مسائل را خواهد داشت؟
آموزش ها نقشی جدی در پیشگیری از این اتفاقات شوم ایفا می کنند و ابزار قطعی در پیشگیری از این معضلات اجتماعی هستند، به عنوان متخصص در فرزند پروری بر این باورهستم که اگر بخواهیم ریشه ای به این مساله بپردازیم، قبل از هر اقدامی این والدین هستند که نیاز دارند، قبل از بچه دار شدن مهارت های فرزندپروری را بیاموزند به عنوان مثال تربیت جنسی کودکان، آشنایی با حقوق کودکان و…
- و به نظر شما اولین قدم برای حمایت از کسانی که مورد تجاوز قرار گرفته اند چیست و چه باید کرد؟
اولین و مهمترین گام پذیرش بی قید و شرط قربانی است. اگر فرزند یا فردی از خانواده ما در هر سنی مورد تعرض یا تجاوز قرار بگیرد، باید ضمن پذیرش و شنیدن سخنان او روند درمانی و پیگیری های قضایی او را شروع کنیم و بپذیریم که او یک قربانی است نه مجرم.