یکی از تغییرات عمده و البته تا حد زیادی نامحسوس مدرنیته و فرآیندهای مدرنیزاسیون تغییراتی است که در ریتم زندگی روزمره مردم بهوجود میآید. هر چند این تغییرات در ریتم ممکن است در یک دوره زمانی کوتاه چندان محسوس نباشد، اما اگر فرآیندهای آن را در دورههای زمانی بلندتری در نظر بگیریم، کاملا آشکار میشود. تنظیم ریتم زندگی مردم در عصر مدرنیته و بهویژه در کلانشهرهایی مثل اصفهان از اهمیت بسیار بالایی در مدیریت شهری برخوردار است. فقط کافی است به فهرستی از مدیریت درست ریتمهای حرکت، گردش و چرخش اشیاء و انسانها در شهر نگاهی اجتماعی بیاندازیم تا بفهمیم که چگونه ریتمها بسیاری از الزامات شهری را بر ما تحمیل میکنند. ریتمِ حرکت اتوبوسها و متروها، ریتم حرکت شهروندان در ساعات مختلف روز از بخشهای مختلف شهر، ریتم آغاز و پایان ادارات، ریتم غذا خوردن و حتی ریتم موارد بسیار جزییتری مثل خوردن چای، مطالعه کردن، استراحت کردن و بسیاری مسائل ریز و درشت دیگر که همگی از الزامات تغییر ریتم در دوران مدرن است.
یکی دیگر از ریتمهایی که بهواسطه مدرنیته دچار تغییر و تحول شده است، تغییر در روندهای حرکتی و حتی مفهومی زمانهایی مثل شب و روز است. به این ترتیب که بهواسطه مدرنیته مفاهیمی مثل شب و روز جایگاه پیشین خود را تا حد زیادی دگرگون کردهاند. البته الزامات زیادی برای این امر وجود داشت. در دورههای اولیه صنعتی شدن و به علت نیاز مبرم به تولید انبوه، معمولا کارخانهها به صورت شیفتهای چندگانه در طول تمام ۲۴ ساعت شبانهروز مشغول به کار بودند. از آنجا که واحدهای صنعتی معمولا در مجاورت و یا حتی داخل شهرها احداث میشد، خدمات خاصی برای شیفتهای مختلف کاری در نظر گرفته شده بود. برای مثال ممکن بود یک گروه از کارگران ساعت ده شب آغاز شیفت کاری آنها باشد. از طرفی کسانی که عمده زمان کاری خود را روزها سپری میکردند، شبها به دنبال مکانها و پاتوقهایی برای استراحت و سرگرمی بودند. به همین دلیل به مرور زمان روشنایی وارد حیات زندگی شبانه انسان شد. ورود برق و نور به خیابانها و کوچهها و همچنین احداث کافهها، رستورانها و مراکز خدماتی بسیار زیاد دیگری که به صورت شبانهروزی به شهروندان خدمات ارائه میکردند، مانند بیمارستانها، آتشنشانی، مراکز پلیس و … شهرها را به مراکزی تبدیل کرد که به صورت ۲۴ ساعته در حال فعالیت بود.
از طرف دیگر رشد بسیار زیاد جمعیت در کلانشهرها بهویژه در قرن بیستم باعث شده بود تا شهرها نتوانند در یک دوره زمانی کوتاه مثل روز تمام امکانات و خدمات فراغتی و کاری و حتی سرگرمی را در اختیار همه شهروندان قرار دهند. به همین خاطر برنامهریزیها به سمت تقسیمبندی طول شبانهروز پیش رفت و ریتمها به گونهای تقسیمبندی میشد تا هر گروه یک دوره زمانی خاصی از روز را در اختیار خود قرار دهد. تقسیم کار در طول شبانهروز به صورت خود به خودی به تقسیم فراغت در طول شبانهروز منجر شد. بنابراین، همه مراکز شهری و بهویژه مراکز فراغتی به گونهای طراحی میشدند تا بتوانند به همه شهروندان در طول ۲۴ ساعت شبانهروز خدمات ارائه دهند. این روند، بهطور خاص با حرکت شهرها و کلانشهرها به سمت مراکز مصرفی و خدماتی نمود بیشتری پیدا کرداز اینرو اگر تا پیش از این، کار بود که وضعیت فراغت را تعیین میکرد، حال این روند معکوس شده بود. شکلگیری پاساژها و مگامالهای بزرگ در سطح شهرها، مراکز تفریحی و بازی مثل شهربازیها، سیرکها، گسترش سانس سینماها به نیمههای شب و بسیاری موارد دیگر نشان میداد که چگونه اقتصاد یک شهر به حیات و زیست شبانه آن وابسته میشد. کم کم نور و نورپردازی به بعد مهمی از معماری شهری تبدیل شد. زرق و برق شهری، پیادهروها، ویترین مغازهها، نمایش ماشینها و حرکت جمعیتها در درون این فضاهای شهری در طول شب مشخصه بارز شهرهای پررونق قرن ۲۱ بوده است.
این وضعیت اما برای کشورهای در حال توسعه روایت متفاوتی را طی کرده است. برای نمونه اصفهان، هیچگاه روند شهرهای صنعتی را طی نکرده است. به نظر نمیرسد دستکم در مراحل اولیه، صنعت نقش بزرگی در توسعه سریع شهراصفهان داشته باشد و اهمیت سیاسی آن بهعنوان شهری توریستی مهمترین عامل در توسعه آن بوده باشد.
از سوی دیگر، توسعه ناموزون اصفهان، مهمترین عامل در عدم شکلگیری زیست شبانه بود؛ یعنی عدم امنیت. رشد شهری اصفهان از همان ابتدا باعث شکلگیری دو گانه بالاشهری و پایینشهر شد و گرچه در مکانهای مرفهتر شهر، علائمی از حیات شبانه وجود داشت، اما در مناطق محرومتر و حاشیهایتر بهعلت افزایش بزهکاری و عدم امنیت، شبها به مکان مخوف و پاتوق مجرمان تبدیل شده بود.
بعد از انقلاب، بهعلت شروع زود هنگام جنگ تحمیلی، عدم امنیت، دلالتی سیاسی به خود گرفته بود تا اجتماعی. طولانی شدن مدت زمان جنگ و فوبیا و هراس ناشی از آن تا دوران بعد از جنگ نیز ادامه یافت و متاسفانه کلان شهری همچون اصفهان هیچگاه نتوانست آنطور که باید و شاید به مکانی برای زیست و حیات شبانه تبدیل شود. هر چند بخشهایی از شهر به صورت کنترل شده و خیلی ویژه برنامههایی برای فراغت شبانه مردم فراهم کردند، اما نه تعداد این برنامهها چندان کفایت میکرد و نه از کیفیت لازم برای همه قشرها و گروهها برخوردار بود و نه اینکه استمرار داشتند. عمده این برنامهها مناسبتی بوده مثل برنامههای ماه مبارک رمضان و یا برخی از اعیاد و تنها در مواقع خاصی از سال و برای گروههای خاصی طراحی میشد. از سوی دیگر برنامهریزی برای زیست شبانه مردم در برنامهریزی فضایی شهری جایگاه مهمی نداشته و ندارد. معمولا در طراحیهای شهری اهمیت چندانی به مراکزی که بتوانند خدمات فراغتی شبانه به شهروندان ارائه دهند داده نشده است. قوانین مربوط به تعطیلی واحدهای صنفی بعد از نیمه شب و نگاه امنیتی به مقوله زیست شبانه نه تنها باعث امنتر شدن شهر نشده، بلکه آن را به مکانی برای بزهکاران و مجرمان تبدیل کرده است. واقعیت این است که بهعلت خالی شدن شب از مردمان عادی و نبود هیاهوی شهری، با تاریکتر شدن هوا، کم کم شاهد حضور افراد و گروههایی هستیم که یا بزهکار و مجرم هستند و یا به شدت آسیبپذیر.
از طرف دیگر، با وجود اینکه اصفهان به شدت با کمبود منابع مالی برای مدیریت شهری مواجه است، اما کمتر به بعد اقتصادی زیست شبانه در آن توجه شده است. در حالی که بعد اقتصادی زیست شبانه میتواند منابع سرشاری تولید کرده و پویایی خاصی به اقتصاد شهری بدهد.
نکته قابل تامل این است که بخش خدمات اقتصادی به عنوان فاز سوم از توسعه در اقتصاد کشورهای توسعه یافته، بعد از بخش کشاورزی و صنعت، جایگاه مناسبی در دهههای اخیر به خود اختصاص داده که در عصر حاضر برخی از اقتصاددانان از آن به عنوان موتور رشد اقتصادی کشورهای توسعه یافته نیز یاد میکنند. در این منظر لازم به ذکر است که زیست شبانه میتواند به عنوان یکی از موتورهای محرکه قدرتمند در جهت پیشبرد حوزه اقتصاد تلقی شود. این تعریف میتواند عامل مهمی در آشنایی و شناخت ما از فاز سوم توسعه باشد که هدف از آن تعیین مرزبندیهای مناسب و بیان برخی ویژگیهای اساسی این بخش میباشد، البته در میان نظریات و دیدگاههای مختلف در مرزبندیهای این بخش اختلافاتی وجود دارد ولی اکثر دیدگاهها دارای ویژگیهای مشترک اساسی هستند. از ویژگیهای این بخش میتوان به ناهمگونی، گستره وسیع آن و اینکه کیفیت خدمات را نمیتوان براساس تنها خروجی آن بررسی کرد و تمامی جزئیات فرآیند ارائه خدمت به مشتری میتواند در تعیین کیفیت این بخش موثر باشد اشاره کرد. این ناهمگونی منجر به توزیع عادلانهتر درآمدهای حاصله برای گروههای مختلف شده و از همین رو یکی از شاخصهای مهم در عدالت توزیعی است.