چندی قبل روزنامه جهان صنعت در گزارشی اقتصادی نوشته بود: از برگزاری همایش «گرگ والاستریت» در ترکیه، یک هفته میگذرد اما فیلم مربوط به ضیافت شام آن تازه مورد توجه قرار گرفته است. دو جوان ایرانی با اشاره به موفقیتهایشان در حوزه برجسازی مورد تشویق حاضران قرار میگیرند و انتشار ویدئوی آن به جای برانگیختن غرور ملی و خرسندی از این نمایش موفقیت، اعتماد عمومی را جریحهدار میکند. دلیلش نیز نام خانوادگی دو جوان یادشده است یعنی «ولایتی» ها.
محمد و علیاصغر ولایتی که پدر بزرگوارشان از برجستهترین سیاسیون و مسئولان نظام است؛ همان آقای ولایتی که به ما توصیه میکرد «از یمنیها یاد بگیرید که چگونه در برابر تهدید و تحریم مقاومت میکنند. به جای لباس، لنگ میبندند و اسلحه به دست دارند و چند تکه نان خشک دستشان است با پای پیاده و سعودیها از دست اینها عاجز شدهاند». همان آقای ولایتی که سال قبل وقتی پویش «فرزندت کجاست؟» راه افتاد تا انزجار افکار عمومی را از پدیده آقازادگی به رخ کشد، هیچ توضیحی درباره فرزندانش نداد.
علیاکبر ولایتی نگفت اما ماه که پشت ابر نمیماند. همان وقت هم منتقدان پدیده آقازادگی از توجه به آقایان محمد و علیاصغر غافل نماندند بنابراین گفته شد که این دو برادر، مدیرعامل و عضو هیأتمدیره شرکت «سیف بنا» هستند؛ شرکتی که در سال ۱۳۸۵ با سرمایه ۳ میلیارد تومان به ثبت رسید و حدود ۱۴۰۰ نفر پرسنل دارد. این شرکت تاکنون پروژههای بزرگی از جمله «پروژه ۲۰۴ واحدی جاسک، مجتمع اداری تجاری فرجام، مجتمع اداری در ترکمنستان، مجتمع مسکونی یاسمن الهیه، شرکت مسکونی شقایق ساری، مجتمع مسکونی کوثر الهیه و…» را اجرا کرده است.
ناگفته نماند که همزمان با پویش «فرزندت کجاست» و انتشار اطلاعات یادشده در فضای مجازی، نام این دو برادر از سایت شرکت سیف بنا پاک شد اما از آنجا که قریب دو سال از آن زمان گذشته و به نوعی آبها از آسیاب افتاده است، نام آنان دوباره در سایت درج و البته تاریخ همکاری آنان ۹۹/۰۱/۲۰ ذکر شده است.
آقایان ولایتی در همایش هفته قبل گرگهای والاستریت نیز به نمایندگی از گروه سیف بنا حضور داشته و به ساخت بیش از ۱۶۰۰ واحد مسکونی در تهران نازیدهاند. البته فعالیت «سیف بنا» محدود به ساختوساز نیست و گویا شرکتهای دیگری نیز زیرمجموعه آن بوده و در حوزههای نفت، گاز، پتروشیمی و حتی فولاد فعالیت میکند.
پدیده حساسیتزا
بدیهی است که فرزندان مسئولان نیز مثل هر فرد دیگری در این کشور حق کار و فعالیت و صدالبته حق موفقیت دارند اما این با رانتخواری و بهرهمندی از امتیازات ویژه متفاوت است. اشاره به رانتخواری نیز به این معنا نیست که هر آقازاده موفقی به واسطه رانتخواری به موفقیت و ثروت و قدرت دست یافته است. ذرهبین افکار عمومی اما همیشه روی این افراد است و کوچکترین خبری حساسیتبرانگیز میشود.
دلیلش نیز روشن است؛ نخست اینکه نبود اعتماد عمومی که خود آفت کجرفتاریها و تخلفات آقایان و خانمهای مسئول است، سبب میشود موفقیت هر فردی که پدرش نام و جایگاهی دارد، مصداق رانتخواری تلقی شود. دوم اینکه آقایان و خانمهای مسئول با اظهارات و مواضع خود به حساسیت عمومی نسبت به عملکرد و زندگی فرزندانشان دامن میزنند.
مثلاً اگر آقای ولایتی به مردم توصیه نمیکرد از مردم یمن که لنگ به کمر میبندند، یاد بگیرند، کسی ویدئوی کف زدن برای فرزندان برجسازش را در شبکههای اجتماعی منتشر و در عین حال انتقاد نمیکرد. همچنین درباره چگونگی کسب سرمایه لازم برای این کار، ابهامی ایجاد نمیشد یا اگر همسر آقای حدادعادل در تشریح دلایل ورود این خانواده به حوزه اداره مدرسه، به نگرانی برای فرزندانش اشاره نمیکرد، آن همه حاشیه ساخته نمیشد.
مثلاً اگر خانم معصومه ابتکار در اوج جوانی از دیوار سفارت بالا نرفته بود، تحصیل فرزندش در ینگه دنیا توجه کسی را جلب نمیکرد. همچنین اگر پسر آقای عارف خود را دارای «ژن خوب» معرفی نمیکرد، آن همه انتقاد را به سوی پدر روانه نمیکرد.
خودکرده را اما تدبیر نیست. آقازادگان محترم و پدران یا مادرانشان خود مسبب این همه توجه و حساس شدن افکار عمومی هستند؛ اظهاراتی که افکار عمومی را تحریک کرد یا متوجه فاصله حرف و عمل بزرگواران میکند، به این زودیها فراموش نمیشود. فقط همین نیست و تبعات بسیاری نیز به همراه دارد.کاهش اعتماد عمومی به مسئولان و ایجاد یا تعمیق شکاف بین مردم و مسئولان در نتیجه همین رفتارها بروز میکند.
آسیب آقازادگی
حساسیت مردم به اینکه فرزندان مسئولان کجا هستند، چه میکنند، از کجا پول میآورند و چطور زندگی میکنند، مشکلساز نخواهد بود اگر پاسخ این پرسشها، موجب یأس آنان نشود. پرواضح است مردم انتظار ندارند وقتی در سختی روزگار میگذرانند و به یادگیری از مردم یمن توصیه میشوند، فرزند یک مسئول به خاطر برجسازی با سرمایهای که معلوم نیست از کجا آمده، مورد تشویق قرار گیرد؛ مردمی که خسته از تنگناهای زندگی حاضر به پذیرش دشواریهای مهاجرت شده و در این راه نیز به در بسته میخورند، تحمل ندارند که بشنوند دختر رئیسجمهور در اتریش ساکن است.
مردم انتظار ندارند، وقتی فرزندانشان از نوجوانی کابوس کنکور دارند یا خودشان برای پرداخت شهریههای کلان دانشگاه آزاد به سختی میافتند، در گزارشی بخوانند که برادرزاده رئیسجمهور با بورس تحصیلی به لندن رفته و آنجا زندگی میکند.
مردم آزردهخاطر میشوند، اگر ببینند وقتی سرگرم تحمل هزینههای آمریکاستیزی بودهاند، دختر آقای حداد و پسر خانم ابتکار و… در آمریکا درس میخوانند و زندگی میکنند. بدتر از همه اینکه مردم در همه چیز تردید میکنند، وقتی میبینند اینجا با یک دختر جوان که خواسته در اینستاگرام معروف شود، برخورد میشود و پسر فلان مسئول محترم در آن سوی دنیا و از طریق همان اینستاگرام فیلمهای هنجارشکنانه منتشر میکند.