مخدری که مصرفش این روزها در بین دانشآموزان بیشتر شده و طبق آخرین آمارها حدود ۲ درصد از دانشآموزان مقطع دبیرستان دچار اعتیاد به آن هستند و این در حالی است که هنوز آموزش و پروش راهکار و برنامه جدی برای پیشگیری آسیبهای اجتماعی در مدارس ندارد!
«گل» ماده مخدری که در باور عمومی حتی کم خطرتر از حشیش و ماریجوانا و علف معرفی شده است، اما در واقعیت آنقدر خطرناک است که با یکبار بو کردن، فرد معتاد می شود! به شکلی قوی است که اگر از کنار بوته آن هم عبور کنید، دچار توهم خواهید شد.
بر خلاف باور عمومی که این ماده مخدر را مخدر حساب نمی کنند، این ماده بسیار توهم زا و اعتیاد آور بوده و به طور مستقیم بخشهای مسئول آرامش بخشی را در مغز فلج می کند و خودش جایگزین آن میشود. با این اوصاف فرد بعد از اعتیاد به این ماده اعتیاد آور به محض اینکه گل مصرف نکند، دچار اضطراب ، بیقراری، وحشت زدگی، تپش قلب شدید و… میشود. اعتیادی که پزشکان آن را غیرقابل ترک میدانند.
دکتر یزداننیاز در اینباره میگوید: «گل خطرناکترین مخدر امروز است و با یک بار استفاده، ممکن است فرد به مدت شش ماه تا یک سال دچار توهم عصرگاهی شود».
در واقع ضعف اطلاع رسانی درباره این مخدر باعث شده که خیلی از جوانان تصور کنند، میتوانند خیلی راحت مصرف گل را کنار بگذارند،تصوری که به هیچ وجه درست نیست.
و اما چرا شیوع مصرف این ماده مخدر در بین جوانان بیشتر شده است؟ به عقیده کارشناسان مسایل اجتماعی؛ نسل جوان و افرادی که تمایل به ورود به فضاهای ماورایی دارند، استعمال این نوع مواد میتواند، راه را برای عبور آنها از دنیای واقعی را تسهیل می کند.
به نوعی دلیل اصلی استفاده از آن، همان طرز تفکر اشتباه درباره شادی زا بودن این مواد است، شادی که هرچند گذرا است، اما برای نسل جوان کافی است.
حال سوال اینجاست که آیا جایگزین های دیگری برای شاد کردن جوان وجود دارد و آیا می توان جوانانی که به دنبال شادی هستند را از مصرف این ماده برحذر داشت؟
اعتیاد یک موضوع چندعاملی است و در سیاستگذاریهایی که در زمینه اعتیاد اتخاذ میشود، باید پیشگیری در اولویت باشد.
به عقیده روانشناسان، اگر خانواده دارای ساختار مشخصی نباشد یا سبک تربیتی که در خانوادهها وجود دارد، توازن و تناسب مناسبی نداشته باشد، شاهد گرایش افراد به رفتارهای هنجارشکنانه از جمله اعتیاد خواهیم بود.
رویکردهای مختلف در نگاه به معتاد وجود دارد؛ یک رویکرد این است که فرد معتاد را به مثابه بیمار میبینند و رویکرد دیگر، نگاه به معتاد به عنوان مجرم است و حتی رویکرد سومی نیز وجود دارد که فرد معتاد را عامل بروز جرم میدانند و در واقع نگاه امنیتی به معتاد و مقوله اعتیاد دارند.
نمی خواهیم در بیان معضل اعتیاد و راه های مقابله با آن قلم فرسایی کنیم، چرا که پیش از ما بسیار گفته اند و زیاد نوشته اند و همه درد و درمان را با هم می شناسند، اما صحبت از این است که چرا تا به حال با این همه گفتن و نوشتن و راهکار دادن ها، هنوز در ابتدای راه هستیم و نگران آمار دانش آموزان در مدارس هستیم؟ در واقع کجای راه را اشتباه رفته ایم یا اشتباه رفته اند؟
بیاییم به ریشه مشکل نگاه کنیم و سوال کنیم چرا دانش آموز ما به جای اینکه نوجوانی کند و از دوران نوجوانی خویش بهترین بهره را ببرد در دام ماده ای همچون گل گرفتار می شود و نوجوانی خود را در عالم هپروت می گذراند؟ واقعاً مقصران اصلی این گونه تغییر در سبک زندگی نوجوانان مان چه کسانی هستند؟
حال باید پرسید، نهادهایی که از بودجه بیت المال ارتزاق می کنند و ماهیت وجودی آنان ارتقاء فرهنگ وهنر و اندیشه وشادی درمیان مردم و نشر امید در میان نوجوانانی است که قصدپاگذاشتن به دوران جوانی دارند، چه بوده است، واقعاً تا به حال چه کرده اند؟
بیاییم سوال کنیم در۴۰ سال گذشته چه کرده ایم؟و آیا نهادهای متولی به شرح وظایف خودشان عمل کرده اند؟
آیا اساسا این شرح وظایف، مصوب مراجع فرهنگی و مورد وثوق مردم بوده یانه ؟یا اینکه هر رییسی که بر مسند نشسته، برای خود شرح وظایفی نوشته و مطابق با سلیقه خود عمل می کند، در این میان، تکلیف جوانانی که درمرزشورو شعورهستند چیست؟ آیابرای آنان برنامه ای داشته ایم؟!
جوانانی که به امید دیرتررسیدن به بازار کار دردانشگاه ها آواره شان کردیم تا بعداز فارغ التحصیل شدن به خیل بیکاران قبلی بپیوندند؛ جوانانی که درآرزوی زندگی لاکچری ، آواره خارج از کشور به بیگاری و ولنگاری کشانده شدند ویا ناامیدوسرگردان درخانه ها وپارک ها دردام گل و بلبل و غیره هستند!
بیاییم، برای یک بار هم که شده گستره دید خود را بزرگترو وسیع ترکنیم و از مسئولان فرهنگی بپرسیم که علیرغم تاکیدات مقام معظم رهبری مبنی بر فراهم نمودن بسترهای مناسب برای رشد جوانان ایران اسلامی این همه سال با سرمایه های انسانی ما چه کردید و چه خواهید کرد ؟