مثل یک دمل چرکی از سرطان بدخیمی که تار و پودش را در هم پیچیده. خانه هایی که اینجا روی هم غلتیده اند، اکثرشان شکل خانه نیستند. کپرهای تو سری خورده ای هستند که به انواع ناهنجاری ها وصله شده اند و آبستن آسیب ها هستند. با رضا اسماعیلی، استاد دانشگاه و آسیب شناس اجتماعی که بیشتر عمر تحصیلیش را به این موضوع پرداخته به گفت و گو نشستیم. او اعتقاد دارد که اگر این دمل چرکی درمان نشود، اندام کلان شهرها را به خطر می اندازد. بیش از ۱۳میلیون حاشیه نشین. اغلبشان مهاجرانی هستند که از روستاها به شهر آمده اند و یا کسانی هستند که با گرانی های مسکن در حاشیه آرامستان ها و دور از شهر جا گرفته اند.
به نظر شما گرانی مسکن تا چه حد می تواند به گسترش حاشیه نشینی کمک کند ؟
با توجه به اینکه با گران شدن مسکن که یکی از نیازهای اولیه هر قشری محسوب می شود، شاهد افزایش حضور افراد غیرحاشیه نشین به سکونتگاه های غیر رسمی هستیم. درست است . گراني خریدیا اجاره مسکن باعث مي شود که قشر متوسط جامعه هر روز به قشر ضعیف تری تبدیل شوند و رو به حاشیه ها بیاورند. رابطه حاشیه نشینی با رشد سکونتگاه های غیر رسمی بسیار نزدیک است . واکنشی که به دلایل مختلف از جمله عدم توانایی گروه های متوسط جامعه ایجاد می شود. در واقع نبود تعادل بین سطح درآمد اقشار ضعیف جامعه و قیمت زمین و خانه و اجاره بها باعث می شود که آنها به حاشیه شهرها که با قیمت ارزان تری ارایه می شوند سوق پیدا کنند.به نظر می رسد تورمی که در جامعه ایجاد می شود، خواه ناخواه اقشار ضعیف را به حاشیه شهر می راند و این افراد در حاشیه شهر با سطح نازل تری از زندگی روبرو می شوند.
در واقع مسیر حرکت از شهرهای کوچک و روستاها به کلانشهرها و پس زده شدن همین جمعیت به حاشیه را «حاشیهنشینی دست دوم» مینامند که خود با بیماری های روانی و افسردگی پیوند می خورد و آسیب های زیادی را ایجاد خواهد کرد.این اتفاق البته برای افرادی که از طبقه متوسط به مناطق پایینتر میروند هم رخ میدهد. حاشیهنشینی دست دوم اکنون در شرایطی در حال رخ دادن است که ما برای آن آماده نیستیم و برای حل بحران های اجتماعی بستری فراهم نشده است. همین موضوع فضایی را ایجاد می کند که ساکنان این مناطق نتوانند از چرخه فقری که ایجاد شده خارج شوند و ساکنان حاشیه ها کم کم قربانی مسائل امنیتی و اجتماعی می شوند . شاهد این مدعا مسکن های مهر بودند .یکی از مسایل مهم در ایجاد شهرکهای مسکن مهر،کمکردن قیمت زمین از مسکن بود تا بتوان خانه هایي ارزان قیمت ساخت، به همین دلیل، زمینهایيکه براي این طرح، درنظر گرفته شد، خارج از شهرها ویا در حاشیه شهر قرار دارندکه به نوعي حاشیه نشیني شیکتبدیل شدهاند. از آنجایيکه این شهرک ها هنوز هم از نبود زیرساخت لازم رنج ميبرند، بنابراین ساکنان آن براي تامین زندگي خود و حتي براي خرید روزانه نیز به شهر مراجعهکنند. این دوري از شهر ميتواند موجب معضلات متعددي شود.حومه نشیني، میزان زیادي از وقت افراد را به خود اختصاص ميدهد. در این شهرکهاکه از وجود محله خالي بوده و تعدد فرهنگها خود زمینه ساز بروز آسیبميشود، نبود وقتکافي براي حضور در جمع همسایه ها، نشستهاي اجتماعي و رفت وآمد در مجتمع ها به از بین رفتن وابستگي به اجتماع نیز دامن ميزند. از هم گسیختگي و بيهویتي مردم در این مکانها، با توجه به دوري فرهنگهاي آنها، بيهویتي و بي هنجاري فرهنگي و اجتماعي را تقویت کرده و فضا را براي انواع ناهنجاريها، مهیا ميکند.در زمانهاي گذشتهکه محله محوري به صورت خاص وجود داشت و اکثر خانوادهها دریکمحل ازیکقوم، فرهنگ و حتي شغل و وضعیت درآمدي مشابهي داشتند، بسیاري از آسیبهاي امروز به دلیل هویتها شکل گرفته و نظارت نامحسوسي که افراد بر خود حس ميکردند، به ندرت اتفاق ميافتاد.
در گذشته اي نه چندان دور، محله به عنوان بنیادي ترین عنصر شهر اسلامي محسوب ميشد. امروز نیز هنوز ميتوان این ردپا را در بافت سنتي اصفهان مشاهده کردکه در این نقاط به طور حتم به واسطه شناختي که افراد به یکدیگر دارند، حتي ازدواجهاي موفق تري هم شکل ميگیرد.
محله از تجمع و پیوستگي، معاشرت نزدیک، روابط محکم واتحاد میان گروهي از مردم ایجاد ميشد و شکل قرارگیري کوچه ها و خانه ها نسبت به خیابان اصلي، امنیت محله را محکم تر ميکرد.
اما نه تنها در شهرها بلکه در شهرکهاي مسکن مهر نیز این اصول رعایت نشده است. شهرک هایي که مسکن مهر در آن قرار گرفتهاند،یا در گذر جاده اصلي هستند به گونهايکه جاده اصلي وارد شهرکشده و خارج ميشود ویا در فضایي بدون توجه به عناصر محله ساخته شده اند.به خاطرکمبود عرصه، خیابانها، معابر، فضاهاي عمومي، آموزشي و فرهنگي در این خانهها مطابق اصول شهرسازي ساخته نشده است. در شهرکهاي مسکن مهر به عناصر هویت شهري توجه نشده و تمامي این شهرکبر مبناي این اصول و ساختار شکل گرفتهاندکه این مساله ميتواند به همراه تجمع خرده فرهنگها بهکاهش تعلق افراد به محل زندگي منجر شود. بدین ترتیب، فرد هیچ تعلق خاطري به محل سکونتش نداشته، در آباداني آن احساس مسوولیت نميکند و این مساله ميتواند زمینه ساز انجام بزه شود.
با این حساب و با پایین آمدن و نازل شدن سطح زندگی، ما را با آلونک نشین ها و کپرنشین هایی روبرو می شویم که گاهی چادر را نیز به عنوان محل زندگی و خانه خود برگزیده اند . این نوع زندگی چه تاثیراتی بر جامعه خواهد گذاشت؟
در واقع ما با دو قشر از حاشیه نشینان روبرو هستیم. اول روستاییانی که به امید آب و نان در شهر و خشکسالی ها مهاجرت کرده اند و توان مالی بسیار کمی دارند و قشر دوم شهرنشینانی هستند که به علت تورم بالا و پایین آمدن کیفیت زندگیشان مجبور به حاشیه نشینی شده اند. طبق آخرین آمارها ما حدود۱۳ میلیون نفر در اطراف شهرهای بزرگ حاشیه نشین داریم که متاسفانه با گراني خانه در شهرهای بزرگ هر روز شاهد رشد این آمار هستیم که باعث افزایش کپرنشینی در اطراف کلان شهرها شده است .به دنبال تورم لجام گسیخته مسکن و نبود سقفی برای تشکیل خانواده و ازدواج، با مشکلات بعدی روبرو می شویم. اکنون ما با قشر جوانی روبرو هستیم که نه از عهده اجاره بهای سنگین برمی آیند و نه می توانند برای خود مسکنی تهیه کنند. همین موضوع رفتارهای ناسالم بد مسکنی و فساد را در جامعه افزایش می دهد.
پس بدمسکنی و تهدید امنیت اقتصادی است که مافیاها و باندهای کودکان کار را تولید می کند؟ یا افزایش آمار کودکان کار دلایل دیگری دارد؟
بله به عقیده من، قربانیان اصلی معضل حاشیه نشینی و بدمسکنی، کودکانی هستند که به علت ناپایداری اقتصاد خانواده به خیابان ها پرتاب می شوند تا کار کنند و بخشی از هزینه های خانواده و سرپناه را تامین کنند . این کودکان به سرعت جذب باندها و مافیاهایی می شوند که از این مساله سود می برند. آنها با انواع خشونت ، تجاوز، مواد مخدر، تحقیر و … روبرو می شوند و نسلی را تشکیل می دهند که از درس و مدرسه و تحصیل دور شده و با آینده ای سیاه پر از جرم و بزه روبرو هستند.
این کودکان در سنین بزرگسالی تبدیل به متکدیان یا دستفروش هایی می شوند که شغل های کاذب دارند و از دل همین حاشیه نشینی ها بارور می شوند، به این دلیل که این اقشار، نیازهایشان را به این شکل تامین می کنند. بنابراین می توان گفت، اعـتـیـاد، بـزهـکاری، بیماریهای مختلف، ناهنجاریهای اجـتماعـی، هـمــه و هـمــه پیامـدهای حاشیهنشـینی و حاشـیه نشینانـی اسـت کـه عـطـای روسـتاها را بـه لقایش بخشیدهاند و راهی شهرها شدهاند .این افراد با آمدنشان به شهرها و ساکنشدن در حاشیه ها نه تنها چهره شهر را نازیبا کرده ِ اند بلکه خود نیز در این چرخه معیوب دچار مشکل شده و آن زندگی رویایی که در ذهنشان دارند را هیچوقت نمیبینند.
به گفته خودتان،حاشیه نشینی سرطان بدخیمی است که نمی توان با توصیه ،مهارت های زندگی و شعار قناعت پیشگی جراحی اش کرد، آیا می توان به درمان امیدوار بود؟ یا باید حاشیه ها را به همین شکل که هستند بپذیریم؟
بـه نـظـربنده حاشیه ها قابل درمان هستند، به نوعی حـاشـیـه نـشـیـنـی بـایـد درمـان شـود وگـرنه عفونت آن به زخـمی ناسور و درمانناشـدنـی تبدیـل خواهدشد. مسوولان باید روي مسایل فرهنگي مردم این شهرکها بسیار متمرکز شوند. این افراد باید از حداقلهاي حقوق شهروندي و آپارتمان نشیني مطلع شوندکه درغیر این صورت، مشکلات اجتماعي ایجاد ميشوند». جلوگیري از ایجاد صنایع جدید در حاشیه اصفهان، ایجاد اشتغال براي شهرستانها و نقاط مهاجرفرست و ارتقاي فرهنگ افراد و شهروندان این نقاط، از جمله مسایلي استکه در صورت بي توجهي به آن، مشکلات متعددي براي اصفهان ایجاد خواهد شد.به هر حال هر جامعه ای از هر قشری که باشد، دارای سوپاپ اطمینان است، به نظر می رسد که می توان با توانمندتر کردن ساختارهای فرهنگی در سطح کلان، از لاغر شدن روستاها و چاق شدن شهرها جلوگیری کرده و به کاهش آسیب ها هم کمک کنیم. به هر حال همانطور که خودتان هم اشاره کردید، بسیاری از این اقشار به واسطه زندگی بهتر به شهرها سرازیر می شوند و وقتی که دستشان به جایی نمی رسد به هر تخته پاره ای متوصل می شوند. قاچاق مواد مخدر، شغل های کاذب، فساد و … از جمله پیامدهای حاشیه نشینی است. با توجه به اینکه مهاجرینی که از روستاها یا از مراکز شهری تر به حاشیه ها روی می آورند، از لحاظ فرهنگی پیوستگی و همبستگی فرهنگی و احساس تعلق به مبدا را از دست می دهند و از طرفی در فرهنگ مقصد نیز حل نمی شوند و به نوعی در آنها دوگانگی فرهنگی ایجاد می شود و باعث از دست دادن فرهنگ بومی،عدم تعلق و پذیرش فرهنگ مقصد می شود. فرد، هنجارهای اجتماعی جامعه مقصد را رعایت نمی کند و با آن ادغام نمی شود و این هنجارشکنی ها، انحرافات ، آسیب های اجتماعی و افزایش میزان جرم را به دنبال دارد. شاید به همین خاطر است که گفته می شود حاشیه ها تولید کننده آسیب ها هستند. البته این نکته را هم باید بگویم که از لحاظ اقتصادی نیز فرد مهاجر، عمدتا دانش و تخصص کمتری داشته و مهارت حرفه ای پائینی دارد و همین عامل باعث می شود که اکثر این افراد به شغل های کاذب روی آورده و مشاغلی را تجربه کنند که به نفع نظام تولیدی نبوده و نظام شغلی را نیزدچار آسیب های خاص می کند.
پس به همین خاطر است که بیشتر جرایم در حوزه های شهری رخ می دهد؟ به این سبب که مهاجران عطای بودن در روستاها را به لقای شهر و به امید زندگی بهتر می بخشند.
دقیقا همین است و به همین خاطر بیشتر این جرائم در حوزه های شهری رخ می دهد، در میان شهرهای بزرگ، به دلیل ویژگی های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فیزیکی و کالبدی، شرایط خاصی وجود دارد. اصفهان با اینکه بافت سنتی دارد، اما از نظر اجتماعی ناهمگون است، به طوری که مهاجر پذیری، این شهر را بستر مناسبی برای وقوع جرایم کرده است.این در حالی است که نگاه محیطی و جغرافیایی به شهر نشان می دهد که برخی معابر و فضاهای شهری، میادین و پارک ها نیز شرایط مناسب را برای بروز ناهنجاری دارند و فضاهای کالبدی حاشیه شهرها در برابر بزهکاری مقاوم نیست و برخی از معابر، میادین، پارکو فضای شهری و فضاهايکالبدي حاشیه اصفهان را در برابر بزهکاري آسیبپذیرکرده است. به طور مثال تحقیقات نشان می دهد که بعضی خیابان ها و کوچه های منتهی به آنها از نظر شکلی، به صورتی است که قاچاق و مبادله مواد مخدر در آن بیشتر انجام می گیرد. به عبارت دیگر، آدم ها، شکل این فضا را مناسب برای تبادل مواد مخدر دیده اند.
و نظر شما این است که بافت شهری هم در وقوع جرم موثر است؟
ازدحام، تاریکی، خلوتی و گوشه های کور،به دلیل عقب نشینی ساختمان های نوساز ایجاد می شود، امکان وقوع جرم را بالاتر می برد و بافت را برای وقوع جرم آسیب پذیرتر می کنند. این در حالی است که در مناطق محروم، تعادل جنسیتی نداریم و در شهرهای بزرگ هم شاهد رشد جمعیت به صورت فصلی و حتی سالانه هستیم. اصفهان با وجودیکه بافت سنتي دارد، اما از نظر اجتماعي ناهمگون است. به طوري که مهاجرپذیري، این شهر را بستر مناسبی براي وقوع جرایمکرده است. میتوان گفت هجوم جمعیت به اصفهان که سرریز آن باعث تشکیل شهرک های اقماری تحت عنوان مسکن مهر شد به طور حتم بر این ناهمگونی اجتماعی دامن زده و میزند.
آیا راهکاری برای برون رفت وجود دارد و یا تا زمانی که حاشیه هست آسیب هم وجود دارد ؟
تنها راه حل برون رفت از این مشکل، عرضه زمین بیشتر، فعال شدن دولت در بازار زمین و کاهش تراکم فروشی شهرداری ها است. همچنین بهبود وضعیت کلان کشور در بخش های دیگر اقتصادی نیز باعث می شود سرمایه ها بیش از اندازه به بازار مسکن وارد نشوند و انگیزه های سوداگری از میان برود. از سویی دیگر ایجاد اشتغال در روستاها و شهرها، آسان سازی دسترسی ساکنین روستاها به تسهیلات و حقوق طبیعی، اجتماعی، بهداشتی، آموزشی و درمانی مردم ، تقویت و بهبود شرایط زیستی و درنتیجه ایجاد سد مهاجرت برای کار، امید پیشرفت در روستاها و ماندن روستاییان را افزایش می دهد.
با این تفاسیر برای کاهش حاشیه نشینی باید در سیاست های کلان فاصله بین شهر و روستا را کاهش داد درست است؟
بله دقیقا. رویآوردن به شغلهای کاذب و فرودست، واردشدن در شبکههـای قـاچاق مواد مخدر فقط به خاطر فقر و انواع ناهنجاری ها مثل فساد و… مسائلی است که نمیتوان از آن چشم پوشید که اگر این اتفاق بیافتد ما تنها صورت مسئله را پاک میکنیم و حاشیه ها را به حاشیه برده ایم.شاید بتوان با جایگزین کردن نظام های ارزشی به این فرد کمک کرد.ظرف ۱۰سال اخیرما دچارفرسایش فرهنگی واجتماعی شده ایم، تضادی که به علت افزایش مهاجران و قرار نگرفتن آنها در نظام شهری ایجاد شده است. البته اینکه وجود آسیب ها را به گردن یک فرد یا گروه کوچکتر بیندازیم، مشکلی را حل نخواهیم کرد. این معضلات باید با تدبیر حل شود و به نوعی مهاجرت معکوس ایجاد کنیم، چرا که با سوء مدیریت ها نمی توان کاری از پیش برد. با تجسم زندگی چنین افرادی دریک محله، منطقه، آپارتمان و شهرک هایی شبیه مسکن های مهر، درکنار یکدیگر میتوان وجود آسیب های اجتماعی را در آینده پیش بینی کرد. حاشیه نشین ها به دلیل عدم برخورداری از رفاه اقتصادی، علاوه بر فقر مادی از فقر فرهنگی نیز رنج می برند. به طوری که می توان گفت: این مناطق، دلیلی بر گسترش انواع بزه در شهرها هستند. تنها راهکارهای کاهش بزه های شهری این است که باید حداقل های آموزشی، فرهنگی و تفریحی را به این مناطق هدایت کرد و تعادل مناسبی را در این مناطق به وجود آورد تا شاهد آسیب های کمتری در این مناطق باشیم.