ميدان را که بکاوی خشت خشتش بوی تاریخ می دهد ، بوی زندگی نسل هایی که آمدند و بی درنگ جا بر ردپای هم نهاده اند و حالا از آنها میدانی مانده که خود تاریخ است .رد تاریخ را که از سردر باقيمانده چوگان ایستاده در ابتداي میدان دنبال کنی ، باید دل به كتيبه هاي فيروزه اي بدهی تا بتوانی در دل آن تاریخ را هجی کنی .
کتيبه هاي فيروزه اي و آجرهاي سنتي جايي كه بوي تاريخ را به دوش مي كشد همان جایی است که اوراق میراثی کهن را ورق می زند.
اين ميدان تاريخي در این روزها ديگر با وجود کرونا، رنگ خلوتی به خود نمیبینند. نسيم خنك بهاري، بوي گلهاي وحشي كه با ترنم باران در همه جا پراكنده شدهاند، اسليمي گنبدهايي كه گره خورده به آسمان و جوش و خروشي به سوي بينهايت چيزهايي است كه اين ميدان را منحصر به فرد مي كند .درختان شاخسارشان را روي بستر درخشان حوض ميدان كشيده اند و سلام ميدهند، با قامتي افراشته با لباسي سبز از گياهان و درختچههاي تازه جوانهزده خودنمايي ميكنند .ميدان فراخ و سرسبز است انگار معماران با عالي قاپو و مسجد امام و شيخ لطف الله چنان نقشي بر آن زده اند كه نميتواني مانندش را بيابي؛ همه اين معجزههاي دستهاست كه مردم را به اينجا مي كشاند حال چه مسافر باشند و چه شهروند اصفهاني همه مي خواهند گوشه اي از بهشت را در اين ميدان كه تاريخ را يدك مي كشد تجربه كنند.
گز سوغاتي كه دوستش داريم
صابري، مادری جوان است که دخترش در كرمانشاه زندگی میكند و به قول خودش هر سال نزدیک عید برای خرید گز به اينجا میآید .او مي گويد :گز اصفهان مشهور است و همه فاميلهاي دخترم دوست دارند. دم عيد كه مي شود مي آيم و از بازار قيصريه و مغازه هاي گز فروشي ميدان خريد مي كنم.
اما خيليها هم در اين شلوغي آمده اند كه تفريح كنند ژاله و دوستش اعتقاد دارند اگر كسي دلش گرفت بايد به ميدان امام (ره )بيايد چون هم باشكوه است هم در بهار اين ميدان به زيباترين شكل ممكن در مي آيد.
ميداني چون قطعه بهشت
از اين دست مسافران هم هستند كه كمي زودتر از آمدن بهار به اصفهان آمده اند و پاتوق اصليشان ميدان امام(ره ) است :”اينجا قطعه اي از بهشت است”صرامي مي گويد.مرد ۵۵ ساله اي كه دو دختر و يك پسر دارد عينك دسته كائوچوييش را از روي برآمدگي بيني جابه جا مي كند و مي افزايد:نوروز خودش قشنگ است. عيد با آمدنش نويد روزهاي زيبا را مي دهد اما من در عمرم ميداني زيباتر از اين ميدان نديدم. هميشه وقتي به اينجا مي آيم احساس آرامش مي كنم؛ احساسي كه با شعف همراه است. انگار معماران اين ميدان، خوب مي دانسته اند چه چيز را باهم تلفيق كنند.
معجزه دستها
حالا چه از پله هاي عالي قاپو بالا بروي چه از بالاي بام اين بناي تارخي به پايين نگاه كني و چه از پايين به بالا،فرقي نمي كند همه چيز اعتراف مي كند به معجزه دستاني كه توانسته اند معنويت را با تاريخ پيوند دهند و نقشي از حكومت و بازار را به شكلي زيبا و ممكن به هم پيوند بزنند.
فروشگاههای ميدان پر است از صنايع دستي كه با خود وجب به وجب نقش و رنگ اصفهان را به دوش مي كشند و نگاهي دارند به گذشته و حال قلمكارها و مس هايي كه نقش در نقش تجربه هاي ساليان دور است .از بازارها كه عبور كني هنوز هم صداي تق تق چكشها به گوش مي رسد و بوي بازار هنوز بوي ادويه و زعفران مي دهد.
بوي تارخ و ادويه
هنوز هم بوي آجرهاي نم خورده و ادويه هاي هفت رنگي كه مثل كوه در ظرف هاي مسي چيده شده اند بي قرارت مي كند. حجره پر از بوي تاريخ است. بوي مس، بوي كهنگي، بوي نم پاشيده توي هوا…
درنوروزهزاررنگ، ميدان امام (ره )دستمايه خوبي براي شاعران است و در فصل بهار به اوج زيبايي خود ميرسد. اين هنگام است كه جاي سوزن انداختن هم نيست، زيرا اگر يك بار طعم گردش در اين بهشت زميني را چشيده باشي، محال است هر سال در بهار يادي از اصفهان و ميدان نقش جهانش نكني.