انگار منجمد شده باشد.لرزشی خفیف تنش را لرزاند .باز مچاله شد .تصویر محو اولین روزهای کارش را یادش آمد وقتی به تصور یافتن کاری خوب آخرین سعیش را هم کرده بود:در صفحه استخدام نیازمندیهای روزنامه یک مستطیل کوچک بود که تمام شرایطش را داشت.”به یک منشی خانم مجرد آراسته ،مسلط به کامپیوتر،تمام وقت نیازمندیم”نه اسم و نه آدرسی تنها راه ارتباطی یک شماره موبایل بود .وارد که شد .شرکت تشکیل شده بود از دو اتاق تو در تو و دو تا میز و دوتا کامپیوتر تنها دارایی یک شرکت خصوصی .آدرس را گرفته بود :”خیابان شیخ صدوق کنار بلوار ….پلاک ..یکی ازچندین شرکتی که توی صفحه نیازمندیهای روزنامه های اصفهان چشمش را گرفته بود .
مدیر شرکت، مردی جا افتاده و به نظر ۴۰ ساله به نظر می رسید .کروات قهوه ای با خطوط زرد رنگی را روی لباس لیمویی پوشیده بود، با وقار خاصی حرف می زد و از همان ابتدا قیافه جدی اش تبدیل می شد به لبخندی ملیح که هر بار با خنده ای دندانهایش را نشان می داد .شروع کرده بود به گفتن شرایط: “شما اینجا با افراد مهمی روبرو هستید ما به یک فرد با روابط عمومی بسیار بالا نیازمندیم .باید خوش پوش و مرتب و راحت باشید .یک شماره موبایل است که مخصوص شماست و در هر مکان و ساعتی که بخواهیم باید حضور داشته باشید ما یک شرکت صادراتی معتبر هستیم اگر وقت شما اجازه نمی دهد باید باهم خداحافظی کنیم .قبول کرده بود به نظرش خوب بود کار کردن با آدمهای خارج رفته و آدمهایی که از خارج می آیند.کار کردن با آدمهای مهم .یک ماه گذشته بود فقط یک ماه.یادش آمد یک سیم کارت و این هم موبایل شما .خوشش آمده بود .کار کردن با آدمهای پولدار.از همان فردای مصاحبه شروع کرد .خوشحال بود فقط یک ماه طول کشیده بود .راحت بود .کاری نداشت .به مادرش گفته بود دریک شرکت بزرگ خدماتی و صادراتی کار می کند .پز داده بود” پر است از آدم.۲۰۰ نفر نه ۳۰۰ نفر کارمند دارد. من هم یکی از آنها .هر روز بیشتر .کم کم شرایط فرق کرده بود کارفرما صمیمی تر شده بود .خیلیها می آمدند و می رفتند .تا یک ماه شد .در ساعت ۵ عصر . هوای اتاق روی سینه اش سنگینی می کرد حالا مانده بود با همان دندانهایی که داشتند تکه پاره اش می کردند.مرد توی صورتش می خندید ….
از آن روزی که خیابانها را برای یافتن کار زیر و رو کرده بودشاید چند ماهی گذشته بود کاش تن نداده بود کاش به کسی کاش به جایی گفته بود. کاش شکایتی. کاش ….
شهناز هم یکی از کسانی است که قربانی یافتن کار شده، حافظه شهناز به عقب برمی گردد تا دوربینی شود برای روزهای تلخ زندگیش. درست دو سال پیش بود که او به واسطه یک آگهی استخدام زندگیش را باخت . همان جا نامش را قاتل گذاشتند. قتلی که در کشاکش دستان حلقه کرده مرد به دور کمرش تا نجات او فاصله انداخته بود. ماجرا ساده بود. یک خودنویس تیز شده بود آلت قتاله ای که برای شهناز حکم اعدامش را صادر کند. حکمی که حالا بعد از دو سال هنوز به اجرا نرسیده بود و در کشاکش مرگ و زندگی او در برزخ مانده بود.
دلش نمی خواهد آنچه را که به قاب حافظه اش سپرده را دوباره بگوید. روزی که غریبه شد با زندگی و تاریخ مرگش را برای دفاع از خود ثبت کرد. حالا زندگیش پشت قوانین دست و پاشکسته ای خاک می خورد که او را دو سال است محبوس کرده است.
فونت های سیاه و درشت نیازمندی ها اولین قدم به جولانگاهی بود که شهناز را پشت میله های زندان انداخت . دختری که زیر بار عدم نظارت ها مچاله شد.
صفحه آگهی حالا پر شده از نام مهنازهایی که گاهی سکوت می کنند، گاهی اخاذی می شوند و گاهی بدون اینکه بخواهند و تنها به واسطه دفاع از خود، دست به قتل می زنند. اما قانون پشت آنها را نمی گیرد. صفحه آگهی نیازمندی های روزنامه در بیشتر مواقع بدون اینکه نظارتی بر روی آنها باشد به چاپ می رسد، اغلب آگهی ها مربوط به استخدام منشی یا کارمند دفتری است، اما چیزی که جالب است برخی آگهی ها هر روز تکرار می شوند تا تجارت سیاهی را راه بیاندازند که نام آن قاچاق انسان است . تقاضایی که اکنون با توسعه شهرنشینی و نیاز مردم به خدمات گوناگون بیشتر شده است و شاهد رشد قارچ گونه شرکت هایی هستیم که از این تقاضا استفاده می کنند تا به مقاصد خود برسند.
پرستو ۲۵ ساله است، وقتی این اتفاق برایش افتاد، ۲۱ سال بیشتر نداشت، ولی هنوز زخم کهنه آزارهایی که دید در ذهنش تازه است . بعد از چند سال هنوز هم به روزی فکر می کند که برای مصاحبه کاری رفته، اما با وضعیت نامناسبی روبرو شده که برایش دردناک بوده است:« هیچوقت نتوانستم آن روز سیاه را برای کسی تشریح کنم، حتی خانواده ام هم خبر ندارند». دوست ندارد ماجرا را شفاف تر بگوید. بیشتر کسانی که در این وادی می افتند، مثل پرستو یا به درد آبرو یا شرمساری ناشی از اتفاقاتی که برایشان افتاده ترجیح می دهند سکوت کنند. دخترانی که به خاطر یافتن شغل مناسب در گودالی افتاده اند که بیرون آمدن از آن گاهی اوقات ممکن نیست.
خیلی وقتها اتفاق می افتد استخدام منشی هایی که قرار است طعمه باشند وشرکتها دام .در بیشتر مواقع نیز که برخی از دختران مورد آزار و اذیت افراد قرار می گیرند، به خاطر آنکه کسی متوجه ماجرا نشود و باعث آبروریزی نشود، از طرح شکایت سرباز می زنند و غافل از این که این ماجرا باعث می شود که این افراد به خود جرات بدهند که دختران معصوم دیگری را مورد آزار و اذیت قرار دهند و در واقع با پنهان کاری باعث می شوند که آمار این جرائم بالا رود.همه این مشکل به اینجا ختم نمی شود با آنکه در کشور قوانین محکم و سختی برای برخورد با این افراد قرار داده شده است اما مراجعه به دادسراهای عمومی، مطرح کردن این موضوع را برای دخترانی که از ناحیه افراد سود جو مورد آزار قرار گرفته اند دشوارتر می کند و قرار داشتن مکان هایی خصوصی برای بیان این مشکلات برای زنان آسیب دیده می تواند علاوه بر تردد راحت تر این قشر آسیب دیده راه را برای سواستفاده های بعدی توسط این افراد ببندد.
جذب زنان و دختران جوان به مشاغل بی اهمیت از جمله دغدغه های امروز جامعه ماست. بسیاری از شرکتها و محیطهای تجاری خصوصی در برهه کنونی مکانهای مناسبی برای دختران جوان نیستند .
این شرکتها عموما در محیط های بسته و دور از انظار فعالیت میکنند وافراد شاغل در آنها از امنیت اخلاقی برخوردار نیستند.آمارها نشان می دهد
بسياری از تجاوزات فقط در عرض چند دقيقه اتفاق می افتد و دختران در آن لحظه نمی دانند چه عکس العملی بايد نشان دهند و چگونه از خود دفاع کنند.
به دلیل این که شرکتهای فوق تحت نظارت هیچ سازمان یا صنفی فعالیت نمیکنند و برای تاسیس آنها نیاز به اخذ مجوز از هیچ ارگان دولتی نیست.
تاسیس اینگونه شرکتهای خصوصی تنها به ثبت یا چاپ اطلاعیه در روزنامه های رسمی نیاز دارد و به این شیوه هر فردی بدون در نظر گرفتن صلاحیت وی،میتواند برای تاسیس شرکت اقدام کند. البته ذکر این نکته لازم به ذکر است که این موضوع را نمی توان به همه شرکت هایی که برای استخدام کارمند به روزنامه ها آگهی می دهند تعمیم داد اما نباید از دامی که بعضی از شرکت های خصوصی فرا روی دختران و زنان جوان گسترده اند غافل شد.
فریده مرتضوی، آسیب شناس اجتماعی، آسیب دیدن دختران جوان را به شکل دیگری مطرح می کند؛ به نظر او برخی مواقع این آسیب ها به خود دختران برمی گردد، اعتماد زودهنگام و بی مورد به همکاران وکار کردن در مراکزی که هیچ رسمیتی ندارد نمی تواند تضمینی برای امنیت باشد.
اما مشکل دیگری که در این ارتباط وجود دارد تابو بودن بیان تجربیاتی است که قربانیان را به دام خود کشانده است. به گفته مرتضوی بسیاری اعتقاد دارند که این مسائل باید پنهان بماند و بازگو نشود اما به نظر او هر چه یک معضل بیشتر پوشانده شود نمود پنهانی آن بیشتر شده و این باعث مشکلات عدیده خواهد شد .
دور نگه داشتن آمارها و تحقیقات در این زمینه به اعتقاد کارشناسان باعث نمی شود که ما از آسیب بگذریم بلکه آسیب ها را زیر پوستی می کند و مانندیک دمل چرکی خواهد شد .به نظرمرتضوی روانشناس و آسیب شناس اجتماعی، دختران ما باید آگاه تر شوند تا به دام چنین فعالیت هایی نیفتند .او همچنین با اشاره به مشکلات اقتصادی و بیکاری دختران تحصیلکرده می گوید:وقتی فرد با زحمات فراوان دنبال کار می گردد سعی می کند به هر راه ممکن کاری را که پیدا می کند ازدست ندهد و همین باعث می شود که به هر آنچه کارفرماها از او خواستند تن بدهد .
در همین رابطه البته معاونت اجتماعی نیروی انتظامی اصفهان ازراهاندازی مرکز مشاوره اطلاع داد که اقدامی مؤثر از طرف نیروی انتظامی است که می تواند به عنوان مرکزی در خدمت مردم باشد که بدون اینکه رازی ازآنها را افشا کند اقدام به نظارت بر اینگونه شرکت ها کرده و مجرمان را دستگیر خواهد کرد.