تاریخ : پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ Thursday, 25 April , 2024
7
دنیای این روزهای ما، خودِ ما، ترس‌های ما و کرونا

کرونا با طعم پاپ کرن

  • کد خبر : 7430
  • ۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۹:۴۸
کرونا با طعم پاپ کرن
محمد بندرعباسی-«دوست نداشتم در یک سکانس نشان دهم که ۲۰۰ نفر یک دفعه روی زمین می‌افتند. به محض این که شما حس کنید، مشغول دیدن یک فیلم هستید،بیننده فرصت پیدا می‌کند تا یک قدم از فیلم فاصله بگیرد و به این ترتیب یک مانع بین فیلم و مخاطب ایجاد می‌شود و ما چنین چیزی نمی‌خواستیم...».
  • به نظر شما چه کسی این دیالوگ را می‌تواند گفته باشد؟ آقای استیون سودربرگ در مراسم فرش قرمز فیلم بسیار دیدنی «شیوع» محصول ۲۰۱۱٫ شاید هیچ کس هیچ وقت دوست نداشت مروری به این قبیل فیلم‌ها داشته باشد ولی جنگ جهانی سوم که بشر تا همین الان هم مغلوب آن بوده همه را ناچار و ناگزیرساخته است. پس چه بهانه‌ای بهتر از این که فیلم‌های مهم و ویروسی سینما را مرور کنیم. ژانری که در دنیای پساکرونا معلوم نیست دیگر فرصت حیات داشته باشد! در ادامه مروری داشته‌ایم بر چند نمونه مشهور و تاثیرگذار در سینما و تلویزیون که با رویکردهای متفاوت به سراغ این موضوع رفته‌اند؛ آثاری که تماشای دوباره آن‌ها در شرایط کنونی می‌تواند تجربه‌ای جالب و گاه حتی ترسناکی باشد!

    «دیوانگان» یا «Crazies» محصول ۱۹۷۳
    در فهرست فیلم‌هایی با موضوع شیوع ویروس و بیماری‌های خطرناک، یکی از قدیمی‌هاست؛ ساخته جرج رومرو پدرخوانده زامبی‌ها در سینما که مثل دیگر آثارش با وجود تولید ارزان و حتی فقیر، پر است از کنایه‌های سیاسی تندوتیز. داستان در شهر کوچکی در پنسیلوانیا اتفاق می‌افتد. بر اثر یک اشتباه، آب آشامیدنی شهر آلوده و ویروسی به نام تریکسی که قرار بوده یک سلاح بیولوژیک باشد در میان مردم اپیدمی می‌شود. هر کس که به ویروس آلوده شود، دچار جنون می‌شود و با از دست دادن کنترل اعصاب و روانش، دست به جنایت و خودکشی می‌زند. دولت سعی دارد هر طور شده جلوی درز خبر و گسترش ویروس به مناطق دیگر را بگیرد، حتی به قیمت نابودی شهر و تمام ساکنان آن. قهرمانان قصه مردمانی هستند که از یک‌سو با ماموران دولتی مواجه‌اند و از سوی دیگر با دیوانگان خطرناکی که به ویروس آلوده شده‌اند. «دیوانگان» در زمان اکران شکست خورد اما مانند اکثر کارهای رومرو به‌مرورزمان محبوبیت بیشتری پیدا کرد و الان جایگاه یک فیلم کالت را دارد؛ تا جایی که در سال ۲۰۱۰ نسخه جدیدی از آن را بازسازی کردند که فیلم نسبتاً موفقی هم شد.
    «شیوع» یا «Outbreak» محصول ۱۹۹۴
    در زمان خودش، فیلم به‌شدت موفق و پرفروشی بود و حتی نسخه ویدیویی آن هم در ایران با استقبال مواجه شد. «شیوع» به‌صورت غیرمستقیم به فراگیر شدن ابولا، یکی از مرگبارترین ویروس‌های شناخته شده تا آن زمان و حتی امروز، در آفریقا و تلاش برای مهار آن اشاره می‌کرد و کتاب معروفی به نام «منطقه ممنوعه» الهام‌بخش آن بود. تصویری که فیلم ولفگانگ پیترسون از نقش نیروهای نظامی آمریکا در تهدیدهای بیولوژیکی و پشت پرده شیوع بیماری‌های مرگباری چون ابولا به نمایش می‌گذاشت، در آن زمان جالب‌توجه بود اما حالا بعد از گذشت دو دهه، «شیوع» چیزی فراتر از یک فیلم استودیویی استاندارد به نظر نمی‌رسد. از جمله نکات جذاب فیلم در تماشای دوباره، حضور بازیگران در آن زمان جوان و تازه‌واردی مثل کوین اسپیسی و پاتریک دمپسی در کنار ستارگان اصلی فیلم داستین هافمن، رنه روسو و مورگان فریمن است. هر وقت به دنبال فیلم‌های با موضوع شیوع ویروس‌ها و بیماری‌های مرگبار بودید، این یکی از اولین پیشنهادها خواهد بود.
    «۲۸ روز بعد» یا «Days Later 28» محصول ۲۰۰۲

    شهر در اثر شیوع ویروس آلوده شده است و معدود بازمانده‌ها برای نجات از دست زامبی‌ها کار سختی دارند. این یک خط داستانی و فضای کلی در فیلم‌ها و سریال‌های ترسناک است؛ اما رویکرد فرمی متفاوت دنی بویل باعث شده تا «۲۸ روز بعد» نه‌تنها شبیه هیچ فیلم دیگری نباشد، بلکه بعد از بیست سال همچنان به‌عنوان یکی از بهترین نمونه‌های این‌گونه حساب شود. بویل که به دلیل فیلم‌های تجربی‌اش در دهه نود مشهور شده بود، اولین فیلمنامه الکس گارلند (که بعدها به چهره‌ای سرشناس در میان طرفداران ژانر علمی-تخیلی تبدیل شد و با «فراماشین» تحسین‌های فراوانی دریافت کرد) را با کمک آنتونی داد مانتل فیلمبردار آثار توماس وینتربرگ در جریان جنبش هنری مدرن دگما ۹۵ جلوی دوربین برد. البته دوربین دیجیتال که آن زمان هنوز بافت تصاویرش به ویدیو نزدیک بود و کمتر در جریان اصلی سینما موردتوجه قرار می‌گرفت. در شرایطی که بریتانیا در اثر شیوع ویروس نابود شده است، شخصیت اصلی قصه با نقش‌آفرینی کیلین مورفی جوان تازه از کما بیدار می‌شود و پی می‌برد که بیست‌وهشت روز قبل دنیا زیرورو شده. همچنان تصویر فیلم در فصل‌های ابتدایی از لندن خالی از سکنه کم‌نظیر است؛ به‌هرحال همه فیلم‌های زامبی‌ای که قرار نیست شبیه «رزیدنت اویل» باشند! موفقیت فیلم باعث شد که چندی بعد دنباله آن هم با عنوان «۲۸ هفته بعد» ساخته شود که باز هم فیلم موفقی بود؛ ولی همان‌طور که تمام عوامل تغییر کرده بودند، رویکرد روایی و فرمی قسمت دوم هم کاملاً متفاوت بود.
    «میزبان» یا «The Host» محصول ۲۰۰۶
    احتمالاً بعد از بردن چهار جایزه اسکار، بونگ جون هو خوشحال‌ترین مرد این روزهای آسیاست. اما بیش از یک دهه قبل بود که موفقیت «خاطرات قتل» به او جسارت داد تا فیلمسازی را در ابعاد بزرگ‌تری دنبال کند و نتیجه‌اش تبدیل‌شدن «میزبان» به پرفروش‌ترین فیلم تاریخ کره جنوبی تا آن زمان بود. گرچه فیلم درباره ماجرای پیدا شدن یک هیولا در خیابان‌های سئول است، بخشی از قصه به قرنطینه مردمی برمی‌گردد که با هیولا تماس نزدیک داشته‌اند، چون هیولا ناقل یک ویروس خطرناک هم تشخیص داده شده است. تصویر فیلم از فضای قرنطینه در سطح شهر و تلاش شخصیت‌های اصلی برای فرار و نجات دیگر اعضای خانواده، تکان‌دهنده است و شاید شبیهش را در کمتر اثر دیگری ببینید.
    حالا که به سراغ کره‌ای‌ها رفته‌ایم، بد نیست که یادی کنیم از فیلم دیگری که بعداً رکورد فروش را در سینماهای این کشور شکست: «قطار بوسان». مثل خیلی از فیلم‌های ترسناک، اینجا هم ماجرا درباره شیوع یک ویروس مرگبار و تبدیل‌شدن افراد آلوده به زامبی است، اما رویکرد کره‌ای‌ها، با وجود تولید ارزان‌تر، فرق می‌کند و برخورد مردم عادی و دولت با یک بیماری درمان‌ناپذیر در حال گسترش به‌شدت تاثیرگذار ازکاردرآمده و می‌توان تأثیر فرهنگی همسایگی با کشوری چون کره شمالی را در روند دراماتیک قصه دید.
    «فرزندان بشر» یا «Children of Men» محصول ۲۰۰۶
    شهرت فیلم در میان علاقه‌مندان سینما بیشتر بابت دستاوردهای فنی آلفونسو کوآورون و امانوئل لوبسکی (فیلمبردار) در خلق صحنه‌های اعجاب‌انگیز است اما کسی اتمسفر فیلم را به این سادگی‌ها از یاد نخواهد برد. برخلاف اکثر فیلم‌های مربوط به شیوع ویروس و بیماری‌های واگیردار، اینجا قصه درباره اپیدمی یا تلاش برای مهار بیماری نیست و در آینده نزدیک توصیف‌شده در فیلم، نسل بشر قدرت تولید مثل را به دلیل شیوع یک بیماری مرموز در سال‌های گذشته از دست داده است. «فرزندان بشر»، قصه‌اش را سال‌ها پس از وقوع فاجعه اصلی روایت می‌کند و با آن که به جای وحشت زیستی در اصل به دنبال نمایشی از بحران معنویت در تمدن مدرن است، تصویری حیرت‌انگیز را از دنیایی نشان می‌دهد که تمام ارکان تمدن در آن کارایی خود را زیر سایه وحشت و ناامیدی از دست داده و مردم هم به بقا در چنین شرایطی راضی شده‌اند. ربطی به فیلم ندارد اما شخصیت منفی رمان «دوزخ» اثر دن براون (که سال‌ها بعد نوشته شد)، هم با نقشه‌ای مشابه سعی دارد تا در مناطق پرجمعیت استانبول با انتشار ویروسی که حاصل مهندسی ژنتیک است، توان تولیدمثل در نسل بشر را کاهش دهد؛ به‌منظور جلوگیری از افزایش جمعیت زمین و نجات آیندگان. ایده‌ای که در اقتباس سینمایی ناموفق از رمان تغییر پیدا کرده است.
    «شیوع» یا «Contagion» محصول ۲۰۱۱

    این روزها همه این فیلم استیون سودربرگ را با حیرت تماشا می‌کنند و با دیدن رویکرد پیشگویانه آن نسبت به شیوع ویروس جدید و بحران جهانی «کرونا»، می‌گویند که نکند توطئه‌ای در کار باشد؟ در مورد تئوری توطئه که نمی‌شود نظر داد؛ اما درباره فیلم چرا. سودربرگ زمانی فیلم را ساخت که دنیا پس از بحران یازده سپتامبر تحمل یک بحران بین‌المللی دیگر را نداشت و شیوع دو بیماری سارس و آنفولانزای خوکی و تلفات قابل‌توجه، نگرانی‌های گسترده‌ای را پیرامون یک اپیدمی مرگبار ایجاد کرده بود. سودربرگ در نظر داشت که بر اساس همین ترس عمومی یک تریلر نفس‌گیر بسازد اما نه به شیوه‌های معمول هالیوودی که نتیجه‌اش یک فیلم پرزرق‌وبرق باشد. برای همین، به همراه همکار فیلمنامه‌نویس‌اش اسکات زی. برنز تحقیق دقیق و جزیی‌نگرانه‌ای را پیرامون بیماری‌های ویروسی، چگونگی شیوع و مقابله با آن‌ها انجام دادند و سعی کردند که یک سناریوی فاجعه بر اثر آلودگی با یک ویروس کشنده را به طرزی واقع‌گرایانه و مبتنی بر ارائه اطلاعات جانبی به تماشاگر روایت کنند. برای همین، حالا که بعد از ده سال فیلم را می‌بینید، میزان دقت و پیش‌بینی «شیوع» از یک بحران بیولوژیک غافلگیرکننده است. مانند تمام کارهای سودربرگ، حضور پرشمار ستاره‌ها مانند مت دیمون، ماریون کوتیار، کیت وینسلت و… باعث شده تا تماشای فیلم برای عموم مخاطبان هم جذاب‌تر باشد.
    «منطقه ممنوعه» یا «Hot Zone» محصول ۲۰۱۹
    مینی‌سریالی که نشنال جئوگرافیک بهار گذشته با اقتباس دقیق و مستقیم از همان کتاب غیرداستانی ریچارد پرستون درباره شیوع ابولا منتشر کرد؛ رمانی که پیش‌تر الهام‌بخش سازندگان «شیوع» در سال ۱۹۹۴ شده بود. نکته اینجاست که همزمان با ساخت آن فیلم قرار بود که در اوایل دهه نود یک اقتباس سینمایی هم از کتاب پرفروش «منطقه ممنوعه» ساخته شود، این اتفاق نیفتاد تا سال ۲۰۱۸ که نسخه تلویزیونی آن با حضور نام‌هایی چون ریدلی اسکات و جیمز وی. هارت (فیلمنامه‌نویس باسابقه هالیوودی) در دستور کار قرار گرفت. قصه در سال ۱۹۸۹ اتفاق می‌افتد، زمانی که بر اثر یک تصادف در آزمایشگاه مرکز کنترل بیماری‌ها، خطر انتشار و شیوع ویروس مرگبار ابولا در خاک آمریکا به وجود می‌آید و زمان محدودی برای جلوگیری از یک فاجعه مرگبار باقی مانده است. این مینی‌سریال شش‌قسمتی با وجود سروشکل تا حدودی قدیمی‌اش، به دلیل روایت واقع‌گرایانه از چگونگی وقوع یک فاجعه زیستی، با استقبال از سوی منتقدان و بینندگان مواجه شد و اگر فاصله زمان پخش آن از پدیده‌ای چون «چرنوبیل» بیشتر بود، مسلماً شانس بیشتری برای دیده شدن پیدا می‌کرد.
    «کوری» یا «Blindness» محصول ۲۰۰۸
    من قبل از دیدن این فیلم، رمانی که فیلم بر اساس آن ساخته شده بود را خوانده بودم و بسیار مشتاق دیدن این فیلم بودم. جوزه ساراماگو نویسنده معروف پرتغالی با نوشتن رمان کوری در سال ۱۹۹۸ جایزه نوبل ادبی را دریافت کرد. (می‌توانید این رمان را هم به زبان فارسی پیدا کنید.) داستان این فیلم/ کتاب، شهری در جامعه امروزی را نشان می‌دهد که مردم آن درگیر ویروسی مرموز و واگیر دار می‌شوند که آن را (مریضی سفید)‌ می‌نامند. این بیماری همه گیر به سرعت بین مردم پخش شده و آنهایی که به آن مبتلا می‌شوند را نابینا می‌کند ولی به جای تاریکی، هاله‌ای بی انتها از سفیدی می‌بینند. فرناندو میرلس کارگردان، قبل از این فیلم با فیلم شهر خدا (City of God)‌ به شهرت جهانی دست پیدا کرد و سال ۲۰۱۹ فیلم او دو کشیش (The Two Popes) نامزد سه جایزه اسکار شد.
    «قطار به سمت بوسان» یا Train to Busan محصول ۲۰۱۶
    انتخاب یک فیلم ژانر زامبی/ ترسناک در بخش مسابقه جشنواره کن برای خیلی‌ها جای تعجب داشت ولی طولی نکشید که این فیلم پر از هیجان، جا در دل همه باز کرد. این فیلم داستان سفر پدر و دختری است که توسط قطاری به سمت خانه می‌روند. آن‌ها باید با ویروس مرگباری که بعد از کشتن آدم‌ها آنها را تبدیل به موجوداتی خونخوار می‌کند، دست و پنجه نرم کنند. این فیلم هیجان انگیز و اکشن بعد از اکران عمومی مورد استقبال عمومی در سراسر دنیا قرار گرفت.
    قطار به سمت بوسان ۲: شبه جزیره یا «Peninsula» محصول ۲۰۲۰
    قرار بود قسمت دوم «قطار به سمت بوسان» با نام (Peninsula) تابستان امسال راهی سینماها شود که مثل تمام فیلم‌های دیگر، اکران آن به زمان دیگری موکول شد و نهایتاً روی اکران عمومی را ندید.
    تب کابین یا «Cabin Fever» محصول ۲۰۰۲
    «تب کابین» نخستین فیلم الی راث، درباره یک ویروس است که میزبان خود گوشت‌خوار خوشتخوار می‌کند. و پس از پیدایش این ویروس، تعطیلات چند نفر در یک کابین جنگلی به جهنم تبدیل می‌کند. صحنه‌های دلخراش و به‌شدت دلهره‌آوری در فیلم گنجانده شده که همراه با حس شوخ‌طبعی در برخی صحنه‌ها، یک ترکیب ترسناک عالی را خلق کرده است. از جمله بازیگران این فیلم می‌توان به الی راث، رایدر استرانگ و سرینا وینسنت اشاره نمود.

    «۲۸ هفته بعد» یا «۲۸ Weeks Later» محصول ۲۰۰۹
    عنوان «۲۸ هفته بعد» با کنار زدن یک سری مشکلات اساسی و اولیه، توانسته به یک دنباله دیدنی و جذاب برای فیلم «۲۸ روز بعد» تبدیل شود. در این فیلم تیم بازیگری و کارگردانی کاملاً متفاوت از نسخه اول است؛ رابرت کارلایل، رز بیرن و جرمی رنر ستارگان هستند، و کارلوس فرسنادیو نیز کارگردانی «۲۸ هفته بعد» را بر عهده دارد.
    «گداختن» یا «The Thaw» محصول ۲۰۰۹
    فیلم «گداختن» (The Thaw) با درخشش آرون اشمور، ول کیلمر، استف سانگ و کایل اشمیت ترکیبی جانانه از عناوین «تب کابین» و «موجود» است. شرکت فیلم‌سازی Ghost House Underground فیلمی با درجه کیفی متوسط، اما به‌شدت پر زد و خورد و جنون‌آمیز را تحویل مخاطبان ژانر ترسناک داده که اگر دنبال یک نوع ترس متفاوت هستید، پیشنهاد می‌کنیم The Thaw را تجربه کنید.
    «نجات» یا Salvage محصول ۲۰۰۹
    «نجات» (Salvage) از فیلم‌های ترسناکی است که واقعاً ارزش دیدن را دارد؛ نه تنها به‌خاطر صِرف ترسناک بودن، بلکه سطح کیفی قابل‌توجه و داستان‌پردازی جالبش. زنی که مدت‌ها پیش دخترش را گم کرده حالا قصد دارد در منطقه‌ای نظامی و محافظت شده رد پای دختر خود را پیدا کند. با اینکه Salvage یک اثر با بودجه محدود است، اما توانسته با سطح بالای بازیگری و داستان‌پردازی فوق‌العاده و شخصیت‌های به‌شدت واقع‌گرا و پخته، درصدد جبران کمبودهای خود برآید.
    «حاملان» یا Carriers محصول ۲۰۰۹
    «حاملان» (Carriers) فیلمی ترسناک به نویسندگی و کارگردانی برادران پاستور است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد. از بازیگران آن می‌توان به پیپر پرابو، کریس پاین، امیلی ونکمپ، کریستوفر ملونی، و مارک مؤسس اشاره کرد. حاملان روایتگر وقایع دنیایی پساآخرالزمانی است که در آن یک بیماری فراگیر تمام جهان را دربر گرفته و نجات‌یافته‌ها برای زنده ماندن مدام در تقلا هستند. این فیلم سعی می‌کند با دور شدن از کلیشه‌ها، عناصر هالیوودی و پایان‌های خوش، داستانی احساسی، تاریک و دارم را روایت کند.
    «اسپلینتر» یا «Splinter» ۲۰۰۸ محصول
    عنوان «اسپلینتر» (Splinter) با یک سری المان مشخص و ساده وارد صحنه می‌شود؛ موجودی ناشناخته که پس از برخورد به شما وارد بدنتان شده و در عرض چند ساعت وجودتان را فرا می‌گیرد، چند بازمانده بیچاره که در یک پمپ بنزین گیر افتاده‌اند، و یک حس شوخ‌طبعی نسبتاً جالب‌توجه که گهگاه می‌آید و فضای داستان را عوض می‌کند. وقتی به بررسی تک‌تک اجرای فیلم، از بازیگران و کارگردانی گرفته تا ایده و نوع روایت داستان، اسپیلنتر حرف آنچنان تازه‌ای برای گفتن ندارد اما در مجموع باید گفت که هیبت کلی فیلم، به عنوان اثری ترسناک کاملاً قابل‌قبول است.
    «قرنطینه» یا «Quarantine» محصول ۲۰۱۰
    جان اریک داودل با کارگردانی «قرنطینه» (Quarantine) نشان داد کارش را به خوبی بلد است و می‌داند چه عناصر تشکیل‌دهنده یک فیلم ترسناک شایسته هستند. و خب بودجه ۱۲ میلیونی فیلم در مقابل فروش ۴۲ میلیون دلاری آن در باکس آفیس حاکی از استقبال گسترده مردم بوده است. عنوان قرنطینه داستان خبرنگار زنی را روایت می‌کند که یک شب با دپارتمان آتش‌نشانی همراه می‌شود تا گزارشی از کار آنان تهیه کند. اوضاع از جایی وخیم می‌شود که آن‌ها وارد یک ساختمان شده و با انسان‌هایی مواجه می‌گردند که دیگر انسان نیستند. از سوی دیگر دولت بلافاصله ساختمان را قرنطینه می‌کند و به هیچکس اجازه خروج نمی‌دهد. حال افراد داخل ساختمان یا باید به دست این موجودات وحشی کشته شوند، یا به دست پلیس!
    «خیابان مالبری» یا «Mulberry Street» محصول ۲۰۰۶
    «خیابان مالبری» از بسیاری جهات به فیلم «قرنطینه» شباهت دارد؛ اگرچه بودجه این فیلم خیلی کمتر از قرنطینه بوده و باید به همان اندازه انتظارات‌مان را از آن پایین بیاوریم. در خیابان مالبری شاهد هستیم که موش‌ها به ویروس عجیبی آلوده شده و پس از گاز گرفتن انسان‌ها، آن را به نوع بشر نیز منتقل می‌کنند. آرام آرام تمام شهر نیویورک غرق انسان‌هایی می‌شود که بیش از هر چیز به موش‌های آدم‌خوار شباهت دارند. کیم بلیر، نیک دامیچی و رون برایش از جمله بازیگران این عنوان هستند.
    عفونت (۲۰۰۴)
    «عفونت» فیلمی ژاپنی و جذاب در ژانر ترسناک است که از نظر کیفی می‌تواند جزو برترین آثار در ژانر خود باشد. یک بیمارستان کوچک زمانی دچار تغییر می‌گردد که بیماری آلوده به اورژانس آورده می‌شود. هیچکس نمی‌داند مشکل این بیمار چیست اما او فرصت چندانی به کارکنان نمی‌دهد و پیش از تبدیل شدن اورگان‌های داخلی بدنش به ماده‌ای لجن‌مانند، هرکس که بتواند را آلوده می‌کند. در این میان کارکنان بیمارستان قصد دارند با پوشش اتفاقات و پنهان کردن حقیقت – که ممکن است به قیمت از دست دادن شغلشان تمام شود – اوضاع را تحت کنترل درآورند.
    «دیوانگان» یا «The Crazies» محصول ۲۰۱۰ (بازسازی)

    درحالی که عنوان اصلی «دیوانگان» (The Crazies) فیلمی تاریک، ترسناک و تا حدی کلاسیک بود، بازی‌سازی آن حال و حوای متفاوتی داشت. «دیوانگان» تمی ترسناک اما هیجان‌انگیز دارد که وقایع شهری پر از زامبی را بازگو می‌کند. در بیشتر صحنه‌های فیلم شاهد تقابل ساکنین شهر و افراد آلوده هستیم که در نوع خود جالب‌توجه و پراسترس است. تیموتی اولفینت، رادا میشل و دانیل پانا بیکر از جمله بازیگران این عنوان هستند.
    «خزیدن» یا «Slither» محصول ۲۰۰۶
    در فیلم «خزیدن» (Slither) شاهد حضور بیگانگان روی زمین هستیم. این بیگانگان به‌سان یک سری انگل وارد بدن انسان‌ها شده و از آن برای تغذیه و رشد استفاده می‌کنند. خزیدن به‌شدت بیدادگر، خشونت‌بار و جنون‌آمیز است و با ترکیب چند ژانر متفاوت، توانسته آشی تلخ و دلچسب برای طرفداران سبک ترسناک بپزد. این فیلم توسط کارگردان مشهور هالیوودی، جیمز گان ساخته شده و در مجموع نقدهای مثبتی از سوی منتقدان دریافت کرده است.
    «اهریمنان» یا «Demons» محصول ۱۹۸۵
    ناتاشا هوی، اوربانو باربرینی و کارل زینی ستارگان اصلی «اهریمنان» (Demons) هستند. در عنوان ایتالیایی اهریمنان مشاهده می‌کنیم که یک طاعون ماورایی افراد حاضر در یک سالن تئاتر را به موجوداتی خونخوار تبدیل می‌کند. سرعت بالای روایی، اتمسفر و موسیقی فوق‌العاده، به همراه المان‌های هیجان‌انگیز بسیار، توانسته اهریمنان را به فیلمی موفق و شایسته تبدیل نماید. Demons چنان موفق بود که قسمت دوم آن در سال ۱۹۸۶ روی پرده نقره‌ای رفت. اگرچه، موفقیت عنوان نخست همیشه سایه بلندی بر سر «اهریمنان ۲» ماند.
    پونتی‌پول یا «Pantypool» محصول ۲۰۰۹
    سال ۲۰۰۹ همان‌طور که در این لیست هم مشاهده کردید، پر بود از آثار سینمایی ترسناک و عجیب‌غریب. اما خب اگر بخواهیم به گل سرسبد همه آن‌ها اشاره کنیم، «پونتی‌پول» (Pontypool) می‌تواند اثر مورد نظر ما باشد. نویسندگی هوشمندانه و تیم بازیگر محشر این فیلم کانادایی، آن را در میان آثار ترسناک خوب و باکیفیت قرار داده است. پونتی‌پول در کنار وجه ترسناک خود، به مسائل روانشناسی و طنز هم می‌پردازد که در نوع خود جالب‌توجه است. استیون مک‌هتی، ستاره بی‌چون و چرای این اثر سینمایی محسوب می‌گردد.
    «شبانه می‌آید» یا «It Comes at Night» محصول ۲۰۱۷
    یکی از فیلم‌های حس‌محور آخرالزمانی که عجله‌ای برای روایت داستانش ندارد. «شبانه می‌آید» یکی از آن عناوین نادری است که نه تنها منتقدان را در برابر تماشاگران قرار می‌دهد بلکه تماشاگران را هم به دو گروه کاملاً متفاوت تقسیم می‌کند. گروه نخست، آن‌هایی هستند که تقریباً هیچ ارتباطی با فیلم برقرار نکرده‌اند و انتقاد شدیدی به خسته‌کننده‌بودن آن دارند. اما گروه دوم از هواداران جدی فیلم هستند و آن را یکی از بهترین فیلم‌های ترسناکِ آخرالزمانی چند سال اخیر می‌دانند. دو خانواده در شرایطی آخرالزمانی زندگی می‌کنند. دنیا به پایان خود نزدیک شده و هیچ چیز ثبات لازم را ندارد. آن‌ها درون یک خانه پنهان شده‌اند تا از این روزگار وحشتناک در امان باشند اما مشکل اصلی درون خانه است. به نظر نمی‌رسد راه فراری وجود داشته باشد.
    «عوارض جانبی» یا Side Effects محصول ۲۰۱۳
    در «عوارض جانبی» بیشتر از آن که با تأثیر ویروس‌ها بر روی انسان‌ها مواجه شویم، با این حقیقت روبرو هستیم که چگونه راه‌های درمانی که توسط انسان‌ها ساخته می‌شد، زندگی آن‌ها را دچار تغییرات جبران‌ناپذیر می‌کند. به عبارت دیگر، این فیلم تلاش می‌کند تا نشان دهد چگونه داروها به بیماری‌های خطرناک تبدیل می‌شوند. بنابراین با فیلمی پیچیده اما هیجان‌انگیز روبرو هستیم. زنی به نام امیلی تیلور به توصیه روانپزشکی که او را درمان می‌کند، مصرف داروهای ویژه‌ای را آغاز می‌کند. این داروها عوارض ناشناخته‌ای دارند. اما وقتی عوارض این داروها به سراغ امیلی می‌آیند، دچار تغییرات گسترده‌ای می‌شود. او متوجه می‌شود اختیارش را از دست داده است. این داروها مانند ویروس بدن او را به کنترل خودشان درآورده‌اند. اما اوضاع زمانی وخیم می‌شود که یک شبی امیلی در خواب، انسانی را به قتل می‌رساند.
    «تهاجم» یا The Invasion محصول ۲۰۰۷

    معمولاً ویروس‌های ناشناخته که به شکلی ناگهانی زندگی انسان را ویران می‌کنند، بیشتر بر روی شرایط فیزیکی و سلامت جسمانی انسان‌ها تاثیرگذار هستند. اما «تهاجم» روایت دیگری از این ویروس‌های خطرناک دارد. این فیلم تلاش می‌کند تا نشان دهد شاید بشریت باید منتظر ویروس‌های روانی هم باشد. آلودگی‌هایی که سیستم شناختی و روانی انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. روایتی که به باور منتقدان، می‌توانست بهتر باشد. فضاپیمایی بر روی زمین سقوط می‌کند و ویروس بسیار مرگ‌باری را در سراسر آمریکا پخش می‌کند. تاکر کافمن، رییس مرکز کنترل بیماری‌ها، از نخستین افرادی است که این ویروس بر آن‌ها تأثیر می‌گذارد. پس از او، همسرش هم دچار این بیماری می‌شود. آن‌ها احساس می‌کنند تاثیرات این بیماری به مشکلات روانی محدود می‌شود. پس از مراجعه به یک روانپزشک، این فرضیه رنگ و بوی واقعیت می‌گیرد. اما راه واقعی درمان این ویروس روانی چیست؟
    ۱۲ میمون » یا «۱۲ Monkeys» محصول ۱۹۹۵
    ۱۲ میمون در سال ۱۹۹۵ به کارگردانی «تری گیلیام» در آمریکا ساخته شده است. داستان فیلم درباره نقش یک ویروس مرگبار است که سال‌ها با انسان می‌ماند. در سال ۱۹۹۶ جهان به مکانی ناامن برای زندگی بشر تبدیل شده، به طوری که بیش از ۵ میلیارد نفر بر اثر یک ویروس کشنده از بین می‌روند. یک درصد باقی‌مانده از انسان‌ها نیز مجبورند برای در امان ماندن از مرگ، در زیر زمین زندگی کنند. در سال ۲۰۳۵ عده‌ای از دانشمندان برای یافتن راه‌حلی برای درمان این ویروس، زندانیان را به زمان گذشته می‌فرستند تا از نوع غیرجهش‌یافته ویروس‌ها اطلاعاتی را پیدا کنند. برد پیت، بوریس ویلیس و کی‌یرستوفر پلامر از بازیگران اصلی این فیلم هستند. این فیلم تحسین منتقدان را به دنبال داشت و در اسکار و گلدن گلوب، نامزد دریافت جایزه شد.
    «محموله» یا «Cargo» محصول ۲۰۱۸
    محموله در سال ۲۰۱۸ به کارگردانی «بن هولینگ» در استرالیا ساخته شده است. محموله داستان مردی‌ست که همسرش بر اثر ابتلا به یک ویروس ناشناخته فوت می‌کند. مرد تلاش می‌کند در این فضا تا از کودکش محافظت کند. مارتین فریمن و سوزی پورتر بازیگران اصلی این فیلم هستند.
    «من یک افسانه‌ام» یا «I Am Legend» محصول ۲۰۰۷
    من یک افسانه‌ام به کارگردانی «فرانسیس لارنس» در سال ۲۰۰۷ ساخته شده است. داستان فیلم در سال ۲۰۰۹ می‌گذرد. یک ویروس سرخک که مهندسی ژنتیک شده و به منظور درمان سرطان کشف شده، تبدیل به ویروسی کشنده می‌شود. ویروس ۹۰ درصد مردمان جهان را می‌کشد. بخشی از جمعیت باقی‌ماندهٔ جهان نیز تبدیل به موجودات جهش‌یافته‌ای شبیه زامبی‌ها می‌شوند. آن‌ها نسبت به نور آفتاب آسیب‌پذیرند. سه سال بعد از شیوع این بیماری، سروان رابرت نویل، ویروس‌شناس ارتش آمریکا که زندگی ایزوله‌ای در منهتن دارد و هنوز نمی‌داند که آیا از میان انسان‌ها کسی باقی مانده که به ویروس مبتلا نشده باشد؟

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای
    لینک کوتاه : https://inhaftemag.com/?p=7430

    برچسب ها

    نوشته های مشابه

    ثبت دیدگاه

    مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
    قوانین ارسال دیدگاه
    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.